برای کلمه نفوذ معانی و هم خانواده های متعددی وجود دارد که هر معنی با توجه به اینکه کلمه ی اصلی در چه جمله ای به کار گرفته می شود تعیین می شود. به طور کلی معنی کلمه نفوذ تحت تاثیر کلمات قبل و بعد آن می باشد. اگر ابتدا معنی، مترادف و متضاد این کلمه را دربابید بهتر می توانید هم خانواده های مرتبط با کلمه را تعیین کنید.
کلمه نفوذ در فارسی به معنی رخنه، راهیابی، فرو روی، راهیابی، رهیافت، فروروی می باشد و در فرهنگ های مختلف معانی تقریبا یکسانی دارد. این کلمه در فرهنگ نامه دهخدا به معنی رسا و درگذرنده در هرکاری و در فرهنگ معین به معنی اثر کردن در چیزی و داخل شدن در چیزی است. در فرهنگ عمید هم این کلمه با معنی ، فرو رفتن در چیزی، تاثیر گذاشتن بر چیزی یا کسی، راه یافتن پنهانی در گروهی یا جایی برای پیشبرد هدفی و ورود به مکانی به صورت غلبه و پیش روی همراه است.
مترادف کلمه نفوذ شامل کلماتی از قبیل رخنه، رسوخ، سرایت، تاثیر، نفاذ، اعتبار، توانایی، قدرت می باشد.
هم خانواده هایی که بیشترین تشابه را به این کلمه دارند شامل نفاذ به معنی فرو رفتن و گذشتن چیزی از چیز دیگر، نافذ به معنی فرورونده، روان و درگذرنده و منفذ به معنی روزن، روزنه، راه، سوراخ، گذرگاه، پنجره می باشد که همه ی کلمات در برگیرنده ی ریشه کلمه اصلی هستند.
اطلاعات بیشتر :
هم خانواده کلمه نفوذ؛ نافذ و نفاذ و منفذ می باشد.
واژه نفوذ ریشه در زبان عربی دارد و معادل آن در زبان فارسی رخنه و سرایت می باشد. نفوذ با فعل کردن صرف می شود در زبان فارسی به سختی یا مخفیانه به جایی وارد شدن را از واژه نفوذ استفاده می کنند. مترادف های واژه نفوذ کلماتی چون؛ رسوخ، قدرت، رخنه، توانایی، تأثیر، سرایت، اعتبار و نفاذ می باشند. در فرهنگ معین نیز برای معنی کلمه نفوذ چنین آورده شده است؛ نفوذ یعنی داخل شدن در چیزی و اثر داشتن بر چیزی است و همچنین در لغت نامه دهخدا نیز به معنی درگذرنده در کار، رسا و درگذرنده آورده شده است. در فرهنگ واژه های فارسی سره واژه نفوذ به معنی رخنه، وارد شدن، سرایت و رسوخ آمده است.
مطالب پیشنهادی :
۱ 
