فرض کن یک صندلی کنارت خالی باشد... ترسناک نیست؟... معرفی بهترین جمله عکسهای خاص بی نظیر و دانلود تصاویر احساسی، انواع تصویرهای نوشته دار جالب، مطلب های خواندنی عالی با موضوع صندلی برای پروفایل،
همراه هستید با جملات تصویری معنادار عاشقانه، عکسای جدید ساخته شده فاز غم با عنوان نشستن روی صندلی... واسه پروفایل.
می آید روزی که در تراس خانه ات، روی صندلی دسته دار نشسته ای و بازی کودکان را تماشا می کنی.
ان روز دیگر نه باران خاطره ای از من برایت تازه می کند و نه غروب آفتاب سنگی بر دریاچه آرام دلت می اندازد.
سال هاست که تو مرا پاک از یاد برده ای!
کنار روزمرگی هایت،یک فنجان چای برای خودت می ریزی و با دستانی که دیگر چروک شده اند لرزان لرزان فنجان چایت را به لبانت نزدیک می کنی.
اما یکباره یکی از کودکان نام مرا فریاد می زند!
شباهت اسمی بود...
تو آرام فنجانت را کمی پایین می آوری، لبخند کوچکی می زنی،
و دوباره چایت را می نوشی.
من به همان لبخند زنده ام...
فقط تو
در کوچه راه می روی
وقتی راه می روی...
فقط تو
روی صندلی می نشینی
وقتی می نشینی...
آب فقط در لیوان تو
زیاد است.
فقط دست های تو
دستبند دارند.
فقط دهان تو
لب دارد و گرم است...
فقط تو ظریف و زیبایی
دیگران وقتی رفتند
دیگر نیستند...
فقط تو نزدیکی
وقتی دوری!
دوستی دو صندلی
خالیست میان دو دلی که
بی بهانه یکدیگر را می فهمند
گاه تو به خاطر من کنار منی
گاه من به خاطر تو کنار تو
من بغض فرو می خورم
و جای تو خالیست
هر جا که دو تا صندلی ساده ببینم
فرقی نمیکند کجای جهان باشید
فقط کافیست
یک نفر عاشقانه دوستت داشته باشد
حالا میخواهد
روی صندلی یک پارک باشید
یا خیابانی بی انتها
هر جا که باشد
آنجا بهشت است...
**********************
مرا بس است یک صندلی،
برای نشستن کنار تو...
(حسین منزوی)
امروز صبح در شهر...
یک عدد صندلیِ سیاه تنها در پیاده رو قدم میزد!
جدول های کنار خیابان با درخت ها گل یا پوچ بازی میکردنند!
کبوتر ها بالای پشت بام ها نشسته بودند و سیگار میکشیدند!
گربه های ولگرد شهر، برای تماشای فیلم در مقابل سینماها صف کشیده بودند!
نانوایی ها دیش ماهواره میفروختند و در تنورشان رسیور پخت میکردند!
من هم تو را فراموش کردم!
اینگونه نگاه نکن...
باشه قبول!
مادرم راست میگفت من از همان کودکی دروغگوی خوبی نبودم! اصلا نیازی نیست مثل پینوکیو دماغم دراز شود!
این بند آخر کافی ست تا دروغ هایم لو برود....!
شاید همه ی آن حرفها باور کردنی باشند
اما همه میدانند
«فراموش کردن تو، دروغِ شاخدار بزرگ من است!»
(علی سلطانی)
*********************
همه جا را گشتم ولی تو نبودی؛
چه اتفاقی افتاده بود؟
رفتن و برگشتن من تنها بیست دقیقه به درازا کشیده بود.
مبهوت روی صندلی نشستم.
به گذشته فکر کردم به شش ماهی که پس از مدت ها در کمال خوشبختی سپری شده بود؛
به شش ماهی که خود نادانم در پنج دقیقه خرابش کرده بودم.
به تو قول داده بودم در هر وضعیتی از تو محافظت کنم؛
ولی حالا...
چه فایده ای دارد که وانمود کنی کسی را دوست داری؛
ولی توانایی مراقبت از او را
نداشته باشی..؟
(گیوم موسو)
بیشتر بخوانید...