طبیعت بشر به گونه ای است که هر چقدر سن بالا می رود بیشتر به خودشناسی و کمال خواهد رسید و این خودشناسی همان تجربیاتی است که طی چندین سال زندگی کسب شده است. گاهی اوقات سن فقط یک رقم است زیرا هر چقدر که از عمر خود را پشت سر خواهیم گذاشت بیشتر از گذشته زندگی را دوست خواهیم داشت و از آن لذت خواهیم برد.
اما بسیاری از افراد همین که نشانه های بالا رفتن سن در آن ها نمایان شد دچار افسردگی و سردرگمی خواهند شد این حالت اغلب موقتی است و بعد از گذشت مدتی فرد با این مسئله کنار خواهد آمد.
در هر حال گذر عمر و بالارفتن سن و سال امری اجتناب ناپذیر است به همین دلیل نوشتن و خواندن چند جمله زیبا که بیانگر احساسات افراد باشد خالی از لطف نخواهد بود.
سن که بالا می رود از هیجان های دوره جوانی خبری نیست. دیگر از امیدها و آرزوهای دور و دراز خبری نیست. هر چه که هست سکوت است و سکوت است و سکوت.
**********************
سنم بالا رفته است این را تازگی فهمیده ام از زمانی که چین های ریز اصراف چشم هایم به روشنی دیده شدند از زمانی که تارهای سفید موهایم را در آینه دیده ام. از زمانی که اثری از شور و شوق جوانی در من نمانده است.
**********************
آینه ها را باید شکست و دور انداخت. اینه به کار جوان تر ها می آید برای منی که سنم بالارفته است اینه فقط حسرت است و بس.
**********************
سن که بالارفت دورو برت پر خواهد شد از مشکلات ریز و درشتی که در میان شان به دام خواهی افتاد. آن قدر مشغول مشکلات خواهی شد که دیگر زمان از دستت در خواهد رفت. یک دفعه که به خودت می آیی انسانی را می بینی شکسته و خمیده که هیچ دلخوشی برایش باقی نمانده است.
**********************
دیدن جوانی که در اوج جوانی و نشاط خود را درگیر روزمرگی های پوچی کرده است مرا به یاد خودم می اندازد. به یاد روزهای جوانی خودم که دیگر باز نخواهند گشت و من برای همیشه آن ها را از کف داده ام. به یاد خودم خواهم افتاد که زندگی و عمر با ارزشم را به خاطر هیچ باخته ام.
**********************
لذت بردن از خوشی های دنیا برای کسانی که پابه سن گذاشته اند کار آسانی نیست. هر چقدر که سن بالاتر می رود برای لذت بردن از این خوشی ها باید چیزهای زیادی را هزینه کرد. تا می توانید از جوانی خود استفاده کنید زیرا با لا رفتن سن از بسیاری از خوشی ها محروم خواهید شد.
**********************
ای کاش می توانستم آرام تر و آهسته تر بزرگ شوم. هرگز فکر نمی کردم که پیری تا این اندازه غم انگیز باشد.
**********************
گاهی وقت ها سن فقط یک عدد است. آری راست می گویند سن فقط یک عدد است اما برای کسی که دلش جوان باشد. برای کسی که هنوز به روزمرگی هایش دل خوش باشد.برای کسی که هر روز به زندگی سلام می کند و شمعدانی های کنار پنجره او را سر شوق خواهند آورد.
**********************
هر لحظه از عمرم را که سپری می کنم روزگار درس های بزرگ تری را یادم می دهد نمی دانم با این سرعتی که سنم بالا می رود مجال به کار گیری این درس ها را درزندگیم خواهم یافت یا نه.
**********************
جوان تر که بودم با کوچک ترین مسئله ای سر ذوق می آمدم. چشم های از هیجان می درخشید. اما امروز چیزی از آن هیجان ها و سرخوشی ها نمانده است. تنها چیزی که برایم مانده تارهای خاکستری موهایم است که هر روز آن ها را در آینه می بینم.
**********************
زمان چه زود گذشت انگار همین دیروز یک جوان ۱۸ ساله بودم که همه وجودم پر بود از آرزو ها و رویا های بزرگ. راستی نمی دانم به کدام یک از آرزو هایم رسیدم و به کدام یک نرسیده ام. نمی دانم چیزهایی که امروز دارم آیا آرزوهای جوانیم بوده اند یا نه.
**********************
جوانی می گذرد چه تو بخواهی و چه نخواهی پس تا می توانی در ایام جوانی زندگی کن. آن قدر زندگی کن که لبریز از زندگی شوید.
**********************
سن آدم ها که بالا می رود همه چیز عوض خواهد شد. همه چیز را جور دیگری خواهند دید. نظر شان در باره همه چیز تغییر خواهد کرد. این آدم ها را دیگر با هر چیز ساده ای نمی توان خوشحال کرد ولی در عوض با کوچک ترین مسئله ای دلشان خواهد شکست.
**********************
ای کاش در همان کودکی و نوجوانی می ماندم. ای کاش زمان برای من متوقف می شد ای کاش قدر روزهای کودکی و نوجوانی را بیشتر می دانستم. زیرا سن که بالا رفت تنها چیزی که خواهد ماند حسرت روزهای کودکی و جوانی ست.
**********************
حالا که فکرش را می کنم جوانی را هم دوست ندارم زیرا جوانی سکوی پرشی است به سمت پیری و بالا رفتن سن. من کودکی را دوست دارم که انگار با پیری هزار سال فاصله دارد.
**********************
با بالا رفتن سن انسان وارد مرحله جدیدی از زندگی خواهد شد. مرحله ای که باید به طور جدی در باره روزها و سال های باقی مانده از زندگی بیاندیشد.
**********************
سن آدم ها که بالاتر رفت حس عجیبی به انسان دست خواهد داد. در این دوره احساس می کند در قبال همه انسان های دور و برش مسئول است و باید برای خوشبختی شان تلاش کند.
**********************
آدم ها وقتی سن شان بالا رفت آرام می شوند. گوشه گیر می شوند. کم حرف می شوند. دوست دارند زندگی کردن آدم های دیگر را ببینند انگار از زندگی کردن دیگران لذت می برند.
**********************
سنم که بالا رفت یک هو دلم ریخت گفتم نکند فرصت زیادی نداشته باشم. نکند وقت رفتن رسیده باشد. من که هنوز زندگی نکرده ام انگار تازه یادم افتاده است که آمده بودم تا زندگی کنم.
**********************
بالا رفتن سن نشانه پیری و ناتوانی نیست. آدم های زیادی بوده اند که بزرگ ترین کارها و پیشرفت های زندگی شان در دوران میان سالی و پیری بوده است.
**********************
انسان های پا به سن گذاشته یک جور دیگر دوست داشتنی ترند. از دور که نگاه شان کنید می دانید که کوله بارشان پر شده از تجربه های تلخ و شیرین روزگار. انگار دفترچه خاطراتی هستند که اگر باز شوند رازهای بی شماری را در خود پنهان کرده اند.
**********************
سن بالا می رود و پیری در انتهای راه آرام آرام به پیشوازیت خواهد آمد. آن زمان به یک باره یادت می افتد که فرصت کمی برای زندگی کردن باقی ست و باید دست جنبانید. درآن زمان نسبت به زندگی احساس بهتری خواهید داشت.
**********************
آدم هایی که سن شان بالا می رود افسرده نمی شوند فقط کم حرف می شوند و در عوض بیشتر فکر می کنند. این آدم ها به طور عجیبی از فکر کردن لذت می برند.
**********************
سن بالا می رود بعد تمام زندگی همانند یک درآمای طولانی در جلو چشم هایت ظاهر می شود. بعد از دیدن و مرور کردن دوباره زندگی آن وقت به عمق زندگی نفوذ خواهی کرد و خواهی دید که زندگی را به معنای واقعی زندگی نکرده ای.
**********************
بالا رفتن سن فاجعه و تراژدی نیست. فاجعه زمانی ست که بدونه این که سن بالا برود و به اندازه کافی زندگی کرده باشی پیری به سراغت آمده باشد.
**********************
من همیشه از پیری و بالا رفتن سنم بیشتر از مرگ ترسیده ام اما امروز فهمیدم که ترسم بی جا و بیهوده بوده است چون من خیلی قبل تر از بالا رفتن سنم پیر شده ام و این وحشتناک ترین اتفاق زندگی من است.
**********************
بالا رفتن سن به چین و چروک روی صورت و به زبری کف دست ها نیست بلکه به خراش های عمیقی ست که انسان های دور و بر خواسته و ناخواسته بر قلب هایمان گذاشته اند.
**********************
موهای خاکستری روی شقیقه هایم گواهی روشن برای بالارفتن سنم هستند.
**********************
با بالا رفتن سن از غوطه ور شدن بحران های میان سالی و پیری باید ترسید و گرنه موهای سفید و قد خمیده که ترسی ندارند.
**********************
دنیای ما انسان ها گاهی با بالا رفتن سن مان زیباتر خواهد شد زیرا همه کارهایی را که باید می کردیم انجام داده ایم و با خیال راحت به انتظار روزهای میان سالی و پیری خواهیم نشست.
**********************
قدر روزهای زندگی را بدانید و از ثانیه به ثانیه آن لذت ببرید زیرا سن که بالا رفت لذت بردن هم از یاد انسان خواهد رفت.
**********************
برای بالارفتن سن خودتان را آماده کنید زیرا به سن مشخصی که رسیدید همه زندگی تان به یک باره تغییر خواهد کرد. این تغییر تغییری ساده نیست باید برای روبه رو شدن با آن آماده بود.
**********************
هر چقدر سن بالا می رود یک سال از عمر انسان کم می شود و یک سال به مرگ نزدیک تر خواهد شد. بنا براین باید طوری زندگی کرد که هر روز را آخرین روز زندگی خود دانست تا روزها و لحظه های آخر را با حسرت و افسوس طی نکنیم.
**********************
گاهی فکر می کنم که دچار پیری زودرس شده ام. زیرا هر چقدر سنم بالاتر می رود تمرکزم را بیشتر نسبت به اتفاقات پیرامونم از دست می دهم. این بزرگ ترین نشانه پیری است.
**********************
روزگار خواهد گذشت و این گذشت ایام دست من و شما نیست که بخواهیم آن را به تاخیر بیاندازیم. فقط یک چیز در دست و اختیار ما ست و آن هم چگونگی گذراندن عمری ست که خداوند به ما عطا کرده است. وقتش که برسد آن را هم از ما خواهند گرفت پس باید تا می توانیم از آن لذت ببریم.
**********************
زندگی را نباید سخت گرفت سخت که بگیری سخت خواهد گذشت زیرا سن وسال که بالا رفت سختی زندگی بیشتر خود را آشکار خواهد کرد.
**********************
هر سال که تولدتان را جشن می گیرید در میان هیاهوی جشن یک لحظه مکث کنید و به این فکر کنید که یک سال دیگر از عمرتان کم شد و سن تان رو به بالارفتن است. این مکث می تواند در زندگی شما معجزه کند زیرا باعث خواهد شد تا به خودتان بیایید و از لحظه ها و روزهای باقی مانده عمرتان بیشتر لذت ببرید.
**********************
زندگی را دوست بدارید تا زمانی که سن تان بالا رفت حسرت روزهایی را که زندگی نکرده اید نخورید.
**********************
درد کمر و چشم های کم سو و موهای خاکستری نشانه های پیری نیستند. نشانه های پیری آه و افسوس های ست که در اوج جوانی به اعماق وجود خواهی کشید.
**********************
همیشه بالا رفتن سن نشانه نزدیک شدن به مرگ نیست. نشانه های مرگ و مردن چیزهای دیگری هستند که امکان دارد بارها در جوانی به واسطه سختی ها و نامردی ها آن ها را تجربه کرده باشی.
**********************
آن قدر زندگی کردن را دوست دارم که بالارفتن سن برای من پیش پا افتاده ترین مسئله ای است که ممکن است به آن فکر کنم.
**********************
زندگی زیباست و زیبا تر از آن لذت بردن از تمام لحظه هایی است که در روزمرگی ها یمان وجود دارند و گاهی اوقات بی تفاوت از کنارشان رد شده ایم زیرا آدم ها که سن شان بالا رفت توان زندگی کردن روزمرگی ها ی ساده را هم از دست خواهند داد.
مطالب پیشنهادی:
عکس نوشته های از آدما فاصله گرفتم