استیکر نام ها

دانش یک کلمه با عمومیت بالا در فرهنگ فارسی می باشد و در بیشتر مکان ها از آن نام برده می شود. شما وارد هر مکان علمی شوید حتما چند باری کلمه دانش به گوشتان می خورد. این کلمه در فرهنگ فارسی به معنی دانستن، عمل دانستن، دانندگی، دانایی و فضل گفته می شود. هر انسانی در طول زندگی با دانش های زیادی مواجه می شود و برای کسب موفقیت چندین دانش را یاد می گیرد.

هم خانواده آشغال بیشتر شامل کلماتی می شود که از یک ریشه گرفته شده باشند و حروف اصلی کلمه اشغال در هم خانواده های آن تیز پشت سر هم تکرار شده باشد.

در زبان و فرهنگ فارسی ملاک های متعدد و متفاوتی برای شناخت هم خانواده های یک کلمه وجود دارد . با توجه به بن و ریشه ی فعل به راحتی می توان هم خانواده ی آن را تشخیص داد. این کلمه برابر کوشش، پشتکار و تلاش است و متضاد آن اهمال ورزیدن و سستی کردن می باشد.

هر سازماندهی مثبتی در زندگی و کار، با عنوان ترقی بیان می شود. کلمه ترقی در فرهنگ نامه فارسی به معنی بر شدن، بالا رفتن، بلند شدن و به درجه بالا رسیدن، پیشرفت، خیزش و ... است. مترادف ترقی کلماتی از قبیل ارتقا، اعتلا، پیشرفت، پیشروی، ترفیع، تعالی، رونق، توسعه، رشد، برکشی و ... هستند که همه به نوعی در کتب درسی و دانشگاهی انسان وجود دارند.

در پیدا کردن هم خانواده ی کلمه مشهور باید به ریشه کلمه توجه خاصی شود. کلماتی که برای هم خانواده مشهور انتخاب می کنیم دارای موضوع خاصی هستند ولی از لحاظ معنایی متفاوت هستند. برخی از کلمات ممکن است ریشه عربی داشته باشند و هم خانواده های آن ها در بین کلمات عربی باشد که در این بین آنچه مهم است رعایت قوانین هم خانواده بودن است. در زیر ابتدا شما با معانی و مترادف کلمه آشنا شوید سپس به سراغ هم خانواده های کلمه بروید.

حتما شما هم بارها واژه ی احترام گذاشتن و احترام قائل شدن و ... را شنیده اید. احترام در فرهنگ پارسی به معنی ارج، آزرمیدن، بزرگواری، بزرگداشت، پاس، ستایش، شکوهیدن و گرامیداشت می باشد که هر کلمه جایگاه خاصی در مکاتبات و نوشته های فارسی دارد.

حتما شما بارها از کودکی تا سنین بالاتر کلمه تربیت را به کرات شنیده اید. این کلمه در فرهنگ پارسی برابر با پرورش و فرهیختن می باشد و مترادف آن پرورش، تادیب، تعلیم، تهذیب، فرهنگ، فرهیختگی، نزاکت، پروراندن، پروردن، پرورش دادن می باشد.

رحلت که بیشتر در دانشنامه اسلامی کاربرد گسترده دارد و برای فوت و از دنیا رفتن ائمه و حضرات استفاده می شود در فرهنگ فارسی به معنی از جهان رفتن، مردن و مرگ می باشد و مترادف آن کلماتی از قبیل حرکت، درگذشت، فوت، مردن، مرگ، موت، نزع، وفات، سفر، کوچ، کوچیدن، مهاجرت، نهوض، توقف، حضر هستند متضاد کلمه ولادت است.

هنر در فرهنگ فارسی جایگاه ویژه ای دارد و این کلمه در بین قشر هنرمند حرف اول را میزند. اما تا به حال به معنی این کلمه دقت کرده اید. شاید در بین بیشتر افراد رشته های هنری نظیر نقاشی، خوانندگی، نوازندگی، طراحی و ... را به عنوان معنی هنر بیان کنند. اما در واقع هنر در فرهنگ فارسی به معنی پیشه، صنعت، فن، کار نمایان و برجسته می باشد و تمامی این مواردی که افراد به عنوان هنر می شناسند در واقع پیشه هنری هستند.

عاجز در فرهنگ فارسی بیشتر در زمان مشکلات و ناتوانی ها بیان می شود. این کلمه در فرهنگ پارسی به معنی درمانده، بیچاره، زبون و ناتوان معنی شده است. در فرهنگ دهخدا به معنی سست و ناتوان است و در فرهنگ نامه معین به معنی ناتوان و ضعیف، عجز و فلج می باشد. در لغت نامه عمید هم به معنی سست و ناتوان، درمانده، خسته، عاجز شدن و ... می باشد.