استیکر نام ها

دیگر هوای

برگرداندنت را ندارم

هرجا که دلت میخواهد برو

فقط آرزو میکنم به حرمت

دلی که شکستی، وقتی دوباره

هوای من به سرت زد

آنقدر دلت بگیرد که با هزار شب

گریه چشمانت باز هم آرام نگیری...!

***************

وقتی بودنت محال باشه،

‏من بی ‌‌آرزوترین آدم دنیام...

ز تمام بودنی ها

تو همین از آن من باش

که به غیر با تو بودن

دلم آرزو ندارد.

دوباره یه مژه رو گونه هامه...

ولی من هیچ آرزویی ندارم...

جز اینم آرزویی نیست:

هرچه هستی باش...

اما

باش!

(قیصر امین پور)

جان دل

مگر میشود تو باشی

دستانت در دستانم قفل باشد

آرزویی دیگر داشته باشم...!

***************

دوستم داشته باش

جوری که دیگر

آرزویی

در دلم باقی نماند...

***************

‏ولی راستش از وقتی تو برآورده نشدی،

دیگه آرزویی نکردم...!

***************

اون لحظه اى که گفت:

«تو واسه همه چیز من بودن هیچی کم نداری»

مطمئن شدم دیگه هیچ آرزویی ندارم!

دیگه هیچ آرزویی ندارم جز این که هر جا هستی خوش باشی...😔

چشامو میبندم و میخوام آرزو کنم

هر شب تو رو آرزو میکنم

امشب میخوام یه آرزویِ دیگه بکنم...

ولی هر چی فک میکنم میبینم جز تو آرزویی ندارم..

اصن باشه...

آرزو میکنم آرزوهایِ شبهایِ قبلم برآورده شه:))

خوبه؟؟ :)))))

به محال ها فکر میکنم

به خیلی از نشدن‌هایی که آرزو داریم

به بارانی که آرزویش را در شهریور دارم

شاید هم به محالی که اولین روزِ

پاییزم به دیدنِ تو رخ بکشد به فصلِ من

به محال هایی فکر میکنم

که شب ها هر شب با خوابشان مزین

میشود رویاهایم و روزها چیزی به جز

حسرت بارِ این رویا از واقعیت نمیشود

به محال هایی فکر میکنم

که عقلم را به تاراجِ فکری میبرد

به أه هایی که دلم را بیشتر و بیشتر

از کار می اندازد و بعد از أه

چیزی جز بستنِ چشمانم نباشد

به محال هایی فکر میکنم

که پایانش حتی در همین راهِ فکری

به یادم می آرد از محال ها همیشه

نشدن را به یاد داشته باشم

همچون معلمی که از شدتِ بی رحم بودنش

دانش آموزش به ارفاق هیچ امیدی ندارد

از محال از فکر کردن به محال ها

همیشگی ست که آدم به هیچ کجا

نمیرسد جز منفی نگری

شهریور آمد

باران نداشت عوضش حسِ پاییز را دارد

کمی از محال بودن دور شد

اما میدانم دیگر محالِ آرزوهایم

پاییزم با دیدنِ تو هیچ وقت آغاز نمیشود...

(فاطمه آشوب)