استیکر نام ها

گر بگویم که تو در خون منی

بهتان نیست...

*****************

عشق

در رگهای من

فاجعه میکند

اما عاشق نشده ام

مبادا مردم شهر

باخبر شوند

که زنی هنوز

پشت کوچه های شهر

پیوسته به تو

فکر میکند

تو...

آری تو...

توی خیالی من...

من هَمه دَر حُکمِ تُواَم

تُو هَمه دَر خونِ مَنی

(مولانا)

*****************

تو غریبه‌ای هستی که از رگ گردن به من نزدیکتری...

برای تویی مینویسم که

فاصله دستانت تا دستانِ سردم یک قرن است...

برای تویی که دیگر نگاهم به آن چشمان تبدارت نمی افتد،

و دیگر هرم نفس هایت را روی پوستم حس نمیکنم،

برای تویی که دیگر این سر انگشت های یخ زده رگ های دستانت  را لمس نخواهد کرد،

 و جریانِ خون توی آن رگ ها را حس نخواهد کرد...

برای تویی که اسمت شده خاطره و داشتنت رویا...

همانقدر دور، همانقدر بعید...

سهم من از این رویا، نه داشتن است،

نه دوباره دیدن...

سهم من،

فقط خواستن است و خواستن...

*****************

به او بگویید دوستش دارم

در حد جنون ،بی مرز ، بگوید تا بداند بخوانید تا شنونده شود مثل تمام جمعه های پرپر شده ؛مثل تمام کبوتران بی آشیانه ؛مثل تمام گلبرگ های سرخ؛ مثل تمام دست های رها شده دلگیرم ؛دلتنگم

بگویید به زیباترین شکل ممکن خوانش کنند این دوست داشتن همچون خون در رگهای من می تپد

بگویید جانِ حالم مثل تمام جمعه ها دلگیر است و غرق در انبوه نبودن کسی ست که می پنداشتم همیشه خواهد بود ثانیه ها،ساعت ها،روزها،و جمعه های بسیاری در راه است به او بگویید دوستش دارم می دانم که یک روز پشیمان خواهد آمد و تمام روزهای رفته را خواهد گریست.

(پریناز ارشد)

به او بگویید دوستش دارم

چرا هر کاری را که می خواستم ختم به خیر شود اخرش شری می شد ناجور

چرا هر کاری که انجام می دادم برای خوب کردن حالت از نظر تو اشتباهی بیش  نبود

چرا وقتی میخواستم دلت را بدست بیاورم

دلت را می شکستم

همیشه می خواستم از درون چشم های زیبای مغرورت دوست داشته شدن را به دست می آوردم نه آنکه از دست بدهم

انگار در چشمان تو نابودگری بیش نیستم

نمیدانم شاید جادوگری که عشق تو را در دل دارد مرا طلسم کرده است

مرا  ببخش عزیزتر از جانم فقط میخواستم

به تو ثابت کنم که عشقم به تو حقیقی تر از تمام واقعیت های دنیا می باشد

فقط خواستم برای یک بار هم شده مرا عاشق واقعی خودت بدانی

من میخواستم تمام عشق تو را مال خودم کنم

دنیای من

 برای تمام کارهایی که انجام دادم تا در دل تو خودم را جا کنم اما مرا فرسنگ ها از تو دور ساخت با تمام وجودم

معذرت می خواهم

حال که دیگر جایی در چشمان زیبای تو ندارم

و به مثال قطره اشکی فرو افتاده ام در خاک ذلت

فقط بدان که این قلب زبان نفهم من همیشه به یاد تو خواهد تپید

و شریان زندگی را در رگهای من به یاد تو جاری خواهد کرد

مرا ببخش به خاطر عشق بی نهایتم به تو

مرا ببخش

(سجاد بیرامی)

*****************

نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را

تا خون بّدل به باده شود در رگان م...!!

(حسین منزوی)

اندر دل من درون و بیرون همه او است

اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست

(مولانا)

چرا نگم عاشقتم؟

تو سرم

تو تنم...

توی رگم عاشقتم

تو تمام وجود منی

چرا نگم عاشقتم...؟