خربزه که میخورید پای لرزش هم بمانید. عاشق که میشوید خوب و بدش را هم به جان بخرید. عاشقی هم بالا و پایین خودش را دارد. غصه دارد گریه دارد بی خوابی. بی قراری و هزار چیز دیگر... و عشق مزه اش به همین چیزهاست... گالری بهترین جمله عکسهای زیبا و فاز سنگین و اصطلاحات باحال با عنوان هرکی خربزه میخوره پای لرزشم میشینه برای پروفایل،
طراحی تصویرهای نوشته دار آموزنده و خیلی قشنگ، عکس همراه با متنهای بامعنی بی نظیر، تکست های متنوع ضرب المثل با موضوع خربزه خوردی پای لرزشم بشین مخصوص متن پروفایل.
امروز ظهر نهار عدس پلو داشتیم،
نه اینکه بدمزه باشد،
من دوست ندارم
نهار نخوردم،
یک تکه خربزه با دست گاز زدم
و رفتم سر درسم،
بقیه هم نهارشان را خوردند
رفتند پی کارشان،
خیلی اتفاق خاصی نیفتاد
نه بقیه تب کردند
که من نهار نخورده ام
نه من از گشنگی مردم
حالا من اگر عدس پلو را به زور میخوردم
برنج و عدس و آب و روغن را که حرام می کردم هیچ،
هر قاشقی هم که پایین می دادم
عذاب می کشیدم:)
اگر از تنهایی رنج می برید
خواهشا به عدس پلو قانع نشوید،
بروید بگردید
غذای مورد علاقه تان را پیدا کنید،
مثلاً زرشک پلو با مرغ :)
اینکه از سر تنهایی وارد یک رابطه با کسی شوید
که خیلی دوستش ندارید
هم خودتان را عذاب می دهید
و هم طرف مقابلتان را حرام می کنید :)
همیشه به خاطر نیازهایتان دست به هر کاری نزنید،
هیچ وقت عدس پلو را به خاطر گشنگی نخورید... :)))))))
تنها بودم...
بدون هیچ تَرس و استرسی
و امّا عاشق شدم...
حالا هر بار که با من سَرد میشود ،
دلم میلرزد...
وَلی چارهای نیست...
از قَدیم گفتهاند:
"هَر که خَربُزه خورد،
پای لَرزیدنش هم باید بِنشیند..."
(امیرعلی اسدی)
*******************
عشق یعنی
دلشوره ها
کابوسهای شبانه
گریه های هق هقانه
عشق یعنی...
لرزش دل
سردردهای مزمنانه
عشق یعنی...
ترس از دست دادن تو!
وضعیتی شده که
هرکی خوبی میکنه
پای لرزش هم میشینه
*******************
من هرگز در یک نگاه عاشق نشدم...
یعنی به عشق در یک نگاه...
اعتقادی ندارم.
فقط یکبار فاصلهم با کسی کم شد..
نفسش به صورتم خورد...
صدایش در گوشم لرزید...
بعد نگاهم رفت سمت صورتش...
نگاهش آمده بود سمت صورتم...
حواسمان را ...
به صفحهی کاغذ پرت کردیم...
و دقت کردیم دیگر آن اتفاق نیفتد...
ولی نفسش...
همچنان داشت صورتم را...
گرم و گرم و گرم میکرد...
و صدایش به قلبم هیجان میداد...
من هرگز در یک نگاه عاشق نشدم...
من با لرزش دستهایش...
و دستهایم که...
آن کاغذ لعنتی را گرفته بودیم،...
گیر افتادم.
و بعد هم چند سالی طول کشید...
که مثل از بین رفتن یک زخم عمیق،..
خاطرهی آن روز هم از بین رفت...
(شیما سبحانی)
بیشتر بخوانید...
عکس نوشته مقصر خودمم برای پروفایل