استیکر نام ها

عکس نوشته ، عکس پروفایل ، تعبیر خواب ، طراحی اسم

متن درباره مرگ خواهرزاده عزیزم جملات غمگین فوت خواهرزاده

دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۷:۳۰ ب.ظ

یکی از فامیل هایی که به آدم بسیار نزدیک است و جزیی از خانواده محسوب می شود، خواهرزاده می باشد. مرگ این عزیزان که همیشه همراه ما بودند بسیار غم انگیز است.

خواهرزاده نقش پررنگ تری از خواهر دارد و توصیف ناراحتی او در هیچ واژه ای نمی گنجد. مرگ و فقدان خواهرزاده را هیچ چیزی جبران نمی کند. افرادی که تجربه ی این غم بزرگ را داشته اند می دانند که داغ از دست دادن خواهرزاده داغ بزرگی است و در رابطه با فوت او جملاتی را بیان می کنیم که بتوانید با این کلمات احساس خود را به زبان بیاورید و بار سنگین ناراحتی خود را با این جملات بکاهید.

متن های دردناک در سوگ از دست دادن خواهر زاده

خواهر زاده ی عزیزم برای کوچ نابهنگامت خیلی زود بود. تو برای رسیدن به آرزوهایت فرصت کم آوردی و وقت نکردی به ان ها برسی. خدای مهربانم چه حکمتی داشت که گل نو شکفته ی ما را در اوج کودکی پر پر کنی. خدایا چرا اینقدر بهش فرصت ندادی که از زندگی لذت ببره و وقتی قرار بود اینقدر زود آسمانیش کنی چرا اصلا زمینی اش کردی و دلش را به این دنیا خوش کردی. اینگونه که تو رفتی و این داغ رفتنت تا ابد بر دل خواهر و شوهر خواهرم باقی خواهد ماند.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

خواهرزاده ای به قدری با ما انس گرفته بود که همانند برادر یا خواهرمان بود و اینک که آسمانی شده است احساس می کنم خواهر یا برادرم را رفته اند. تسکین دل بیقرارم تنها گریه کردن های گاه و بیگاه است. خدایا در این سن کم رفتنت خیلی ناباورانه بود و حتما حکمتی بوده که اینگونه در فراقش خون گریه کنم و ناباورانه رفتنش را ناله کنم.

 

 

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

خواهرزاده ام عضو اصلی خانواده ام بود و حتی یک روز هم نمی شد که نبینمش و یا از او بی خبر باشم. خواهرزاده ام به مانند خواهر و یا برادرم بود که هیچوقت در این سن به نبودنش فکر نکرده بودم و حال که از دستش داده ام انگار خواهر یا برادرم را از دست داده ام. تنها چیزی که الان برایم تسکین بخش خواهد بود فکر کردن به خاطراتش و نگاه کردن به عکس هایش است.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

بار غم و ناراحتی از دست دادن خواهر زاده دلیلی برای ادامه زندگی و خوشحالی نمی بینم. زندگی بدون وجود این گل زیبا برای هیچ کدام از اعضای خانواده معنایی ندارد. خواهر و شوهر خواهرم با شنیدن خبر فوتت شکسته شدند منم هم دست کمی از آنان ندارم. من هیچ به تو به چشم خواهر زاده نگاه نکردم تو برایم تمام وجودم بودی. یاد اولین روزهایی می افتم که به دنیا امدی و دنیایمان شدی مگر می شود بدون وجود دنیایم بتوانم به زندگی ادامه بدم.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

فوت خواهرزاده ی گلم مرا تبدیل به افسرده ترین آدم روی دنیا خواهد کرد. فکر کردن به نگاهت لبخندت حرف های شیرینت آمیخته ی جانم شده دوست دارم چشمانم را ببندم و فقط این تصاویر زیبا را به خاطر بیاورم. من با تو انس گرفته بودم و توصیف این غم در این چند جمله نمی گنجد. این غم بزرگ کم کم جانم را مانند شمع آب می کند و چیزی از وجودم باقی نخواهد ماند. این داغ فقط در دل من نیست و هزاران برابر خواهرم داغدارتر است و جگر گوشه اش را در این سن کم از دست داده است.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

داغ از دست دادن خواهرزاده ی عزیزم کمر من و خانواده ام را شکست و برای همیشه قلبم را به آتش کشید. آرام جانم فرشته ای زیبا بود که از روزی که به دنیا آمده بود لحظه ای از کنارم نرفته بود. بماند برایم به یادگاری خوبی هایت، بماند به یادگار شیرین زبانیت و مهربانیت هر چه از خاطرات بگویم باز هم در نوشته هایم خلاء می بینم و احساس می کنم که آنقدر توانا نبوده ام که وصف ناراحتیم در جملاتم بگنجد.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

رفتن خواهر زاده ام مانند زدن خنجری بر سینه ام بود. شکافته شد محل دفن خاطره هایم و یک به یک این خاطره های زیبا جلو چشمانم رژه می روند. زخم بزرگ رفتنت تا ابد بر روی سینه ام خواهد ماند و هیچوقت مرهمی برای آن وجود نخواهد داشت و هر بار که که به خاطرات فکر میکنم از درد و رنج به خود میپیچم و بر روی زخم هایم نمک پاشیده می شود. سر این زخم همیشه باز خواهد ماند و من هیچوقت بعد از سوگواری به دنبال آرامش نخواهم گشت.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

وقتی در آرامگاهت می گریستم و تو را زیر خروارها خاک تصور می کردم شکستم و خورد شدم. آخ که این داغ چقدر سوزناک است و چقدر در جانم ریشه تنیده است. چقدر خواستنت و بودنت برایم لذت بخش بود. آخ که اگر خدا قبل از بردنت گوشه چشمی به قلبم می انداخت و یقینا از گرفتن جانت منصرف می شد من عاشق بودم عاشق لحظه های که تو در جمعمان بودی و خانواده را دلشاد می کردی. در سوگ رفتن خون گریه می کنم ولی حیف که اگر هزاران سال هم بگریم باز تو رفته ای و بر نخواهی گشت. من مرده ای متحرک شده ام جسمم با رفتن تو مانند مرده ای شده که روحی برای آن باقی نمانده و روحم به حضورت تو آمده است.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

خواهر زاده ی نازنینم قطار زندگیت در جای بدی توقف کرد این ایستگاه مکان شادی و جوانی بود و برای پیاده شدن و نرسیدن به مقاصدت خیلی زود بود. در اوج جوانی تصمیم به رفتن گرفتی و به خوشی ها و لذت ها و امیال و آرزوهایت پایان دادی. حتما حکمت خدا بر این بوده که این فرشته زیبا ادامه زندگیش را در بهشتی که لیاقتش را دارد ادامه دهد. در کنار خدا و در بهشت برین آرام بگیر. روحت قرین رحمت و مغفرت باشد و برای بازماندگان صبر آرزو می کنم.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

وقتی از در خانه وارد شدم و صدای خنده های خواهرزاده ام را نشنیدم شوک بزرگی بهم وارد شد. تا این لحظه ارزو میکردم که ای کاش خواب بود و من از این خواب بیدار می شدم. هر قدمی که برمیداشتم در دلم شوق دیدن بود و همزمان خوب مواجه شدن با واقعیت را داشتم که در نهایت وارد خانه شدم و خوفم به واقعیت تبدیل شده بود و وقتی در هر گوشه صدای ناله و ضجه کشیدن شنیدم انگار دنیا بر سرم آوار شد و من تنها در زیر آوار ماندم. کاش روحت شاهد این همه غم و ناراحتی نبود تا تو لااقل بتوانی به آرامش برسی.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

خواهر زاده ی عزیزم را در اوج جوانی از دست دادم او همیشه ناراحتی ها و مشکلاتش را با من در میان می گذاشت من همیشه اک را با یاد خدا و فکر کردن به خدا به آرامش دعوت می کردم. حال که خدا او را پیش خود برده است قطعا به آرامش مطلق رسیده است. پر کشیدنت به آسمان بدون درد و ناراحتی بود و خوشحالم که نگرانی در دنیا نداشتی و با خیال راحت کوچ کردی. رفتن تو بخشی از قسمت همه ی ماست و دیر یا زود همه ی ما به حضورت خواهیم آمد و ارزو می کنم آمدن من کمی جلوتر بیفتد و زودتر بتوانم دیدارم به دیدارت شاد شود‌.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

خواهر زاده ی گلم ملکوتی شدن سرآغاز یک غم جدید برای خانواده ی ماست و این شروع پایانی ندارد. چه بی تابانه می خواهمت غمت ذره ذره آبم می کند و از بین می برد. می دانم که می دانستی که ارزشت برای تک تک ما چقدر بالا بود و هیچوقت ذره ای این احساس به تو دست نداده که برایمان مهم نیستی. همانا وجودت آنقدر برایمان مهم بود که در نبودنت به این حال و روز افتاده ایم.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

خواهر زاده ی عزیزم از بس که خاطرات شیرینی از تو دارم که تحمل اینکه نداشته باشم و یا اینکه فراموشت کنم و یا با مرگت کنار بیایم و بتوانم نبودنت برایم عادی شود را ندارم و هر وقت یاد خاطرات می افتم دوباره غم و ناراحتی در وجودم رخنه می کند. آرزو می کنم هیچ کس چنین داغ بزرگی را تجربه نکند. آرام جانم رفته است و این بی قراری پس از رفتن تو همیشه با من همراه خواهد بود.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

با مرگ خواهرزاده ام هر حرفی که ذره ای از ناراحتی خواهرم کم کند گلچین کرده ام و زده ام اما بار این غم با چند حرف و متن کاسته نخواهد شد. قطره اشک هایی که برای رفتنت می ریزیم سیلابی شده که یک بیابان را سیراب می کند. کاش امشب به خوابم بیایی و یک بار دیگر با من حرف بزنی. به خاطر آرامش روحت سعی می کنیم تا برای آرامش خواهرم تلاش کنیم و دعا می کنیم که خداوند در این راه کمکمان کند و صبری عظیم به کل خانواده عطا کند.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

خواهر زاده جانم روحت در آرامش باشد. با رفتنت داغ بزرگی برایمان به یادگار گذاشتی. کوچ زود هنگامت آرامش را از ما سلب کرده است. چطور با این غم بزرگ کنار بیایم من هیچوقت نمی توانم خودم را با نبودنت عادت دهم. از خدا می خواهم برای این چالش بزرگی که پیش رویمان گذاشته است بارانی از صبر عطا کند و ذره ای نور امید در دلمان بیفکند.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

خواهرم از غم از دست دادن خواهر زاده ام ذره ذره آب می شود. خدایا تو که گل خواهرم را از او گرفتی پس کمک کن که بتواند بار این غم را تحمل کند. روزها که می گذرد نه تنها غم و ناراحتی نبودنت کم نمی شود بلکه با دیدن هر چیزی از تو دوباره داغت تازه می شود و انگار همان لحظه است که تو را از دست داده ایم و هیچ وقت هیچکداممان باورمان نمی شود اینقدر آرام زیر این خاک خفته ای و دیگر صورت زیبایت را نخواهیم دید.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

آسمانی شدن خواهرزاده عزیزم غمی است که توصیفش در چند جمله غم انگیز نمی گنجد. این غم بزرگترین غمی بود که تا بحال تجربه کرده ام. هیچ چیزی دره ای از این غم را کم نخواهد کرد و تسکینی برای بی قراری خانواده وجود ندارد. الان که قرار است در این شب سرد تو را در زیر خروارها خاک دفن کنم قلبم فشرده می شود و از این عدالت الهی گله مند می شوم که چگونه توانست این گل نوشکفته را از ما بگیرد و مادرش را این گونه شکسته و غمگین کند.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

فوت خواهر زاده ام تلنگری بود تا من بفهمم که دنیار دار فانی است و کتاب زندگی هر کسی در یک برهه زمانی به پایان می رسد من اگر می دانستم که صفحات آخر کتاب زندگیت را می گذرانی بیشتر کنارت بودم و بیشتر به آن چشم های زیبایت نگاه می کردم. معصومیت چشم هایت دنیایم را دگرگون کرده است و یک لحظه این نگاه و این چشم ها از فکرم خارج نمی شود. تمام لحظات شادی که با خواهرزاده ام داشتم با رفتنش تمام شد و صفحه شادی ما هم بسته شد. خنده بر لب خواهرم خشک شد و دیگر هیچ وقت نمی تواند مانند گذشته به وجود فرزندش ببالد و از شادیش شاد شود. خواهرم فرزندی را از دست داده که هر روز ارزوی بزرگ شدن و دیدن خوشبختیش را داشت و این غمی نیست که با گذشت یکی دو روز از خاطرمان پاک شود.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

هیچ صبری نمی تواند غم از دست دادن خواهر زاده ی عزیزم را جوابگو باشد. این غم آمیخته در جانمان شد و هیچ حرف و حرکتی نمی تواند ذره ای از این غم را بکاهد. زمان شاید بتواند کاری کند تا با این غم کنار بیاییم اما هیچوقت از مقدار این غم کاسته نمی شود. دوست دارم زمان زودتر بگذرد تا این غم کمی برایمان عادی شود و خواهرم بتواند قلب خود را آرام کند و دست از گریه کردن و ناله کردن بکشد. هر چند می دانم که اگر سال ها هم بگذرد غم هجرانت کهنه نخواهد شد و ما همچنان داغدار عزیز از دست رفته خود خواهیم بود. از خدا می خواهم که اگر قرار است هیچ وقت شرایط مان عادی نشود مرگ ما را جلو بیندازد تا به زندگی بعد گل زندگیمان خاتمه دهیم.

⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔

عزیز جانم، خواهر زاده ی زیبارویم، کوچت چقدر نابهنگام بود من چطور می توانم تو را در کنارم نبینم. خانه ی پدری بدون وجود تو صفایی ندارد و داغدارانت هر کدام به گوشه ای پناه برده اند و در فراقت می گریند. آسمانی شدنت مبارک باشد امیدوارم بازماندگان بتوانند صبور باشند و با این غم کنار بیایند‌

مطالب مرتبط :

نظرات: (۰) کامنت خود را ثبت کنید و منتظر پاسخ باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی