دختری خسته ز رنج
با چشمهایی روشن
به تاریکی دنیا می نگریست
در میان تاریکی ناگهان نوری دید
رفت و رفت نزدیک تر
تا به آن نور رسید
خواهرم نور شد و پر کشید سوی خدا
من به دنبال او و او به دنبال خدا
خواهرم نور شدی ؟
می دانم که تو را خواهم یافت
در بهشت ابدی هم نشین کوثر نبی
برای خواهر از دست رفته ام
آنقدر از رفتــنت، فریاد ِ ماتـــم می کنم
سینه ء لبخند را هم ،داغ و پر غم می کنم
وزنِ بغضِ سینه ام وقتی که بالا می رود
با رژیم گریه ام ،این وزن را کم می کنم !
تا که نا محــرم نبـیند ،اشک ِ خونینِ مـــرا
سنگِ قبرت را برای گریه ،مَحْرَم می کنم!
لاله هایِ خاکِ خود را ،جان بده با خونِ من
من برایت اشک و خونش را فراهم می کنم!
با زلال ِاشکِ سردِ چشمه ء چشمانِ خود
بی نیازت از زلال ِ چاه ِ زمزم می کنم !
من نمی دانم کجایی ،در چه حالی خواهرم؟
جستجو در آسمان ،بی جام و بی جَم می کنم!
خواهرم عیدت مبارک ،ای فدای ِ روح ِ تو
یاد ِ چشمت را به زخم ِ سینه ،مَرْهَم می کنم
سال نو یادت بماند ،خانه ء من هم بیا
قهوه ء تلخ ِ فراغت را ، ببین دَم می کنم !
مثلِ عرفان ،چونکه با یادِ تو می گویم غزل
پشت ِ غم را هم از این غمنامه ها خَم می کنم
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود
گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است
می چیند آن گلی که به عالم نمونه است
دیدی ای دل که خزان با گل و گلزار چه کرد
تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت
داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد
رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز
هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز
رفت آن یار داغ و صد اندوه به دل داغدار یار نهاد
ما پس ز ماندگان قافله ایم او به منزل رسید و بار نهاد