دانلود بهترین تصاویر نوشته دار بسیار زیبای احساسی و استاتوس های خیلی جدید و عکس نوشته های فانتزی با موضوع کافه مخصوص و ویژه متن پروفایل، مجموعه جدیدترین تصویرنوشته های طراحی شده به صورت خاص و جمله عکسهای بی نظیر عاشقانه با عنوان رفتن به کافه برای پروفایل، گالری یادداشت های تصویری معنادار، تصاویر به روز همراه با تکستهای جالب و ناب، جملات تصویری قشنگ و عکسای متن دار با مضامین جذاب در مورد کافه گردی، تهیه شده طبق علایق شما بزرگواران.
کافهگردی با تو در دِی ماه میچسبد عجیب
گور بابای همه استاد و درس و امتحان!
********************
ادامهدار میشوی در من در شعر، در آهنگهایِ هر شبه! ادامهدار میشوی در هزار خیابان هزار کافه، هزار عکس... یک شهر دارد تو را ادامه میدهد و تو به خیالت رفتهای...
(مریم قهرمانلو)
مانده ام چگونه تو را فراموش کنم... اگر تو را فراموش کنم؛ باید سالهایی را نیز؛ که با تو بوده ام فراموش کنم... دریا را فراموش کنم، و کافه های غروب را ، باران را، اسب ها و جاده ها را، باید دنیا را، زندگی را، و خودم را نیز فراموش کنم؛ تو با همه چیز من آمیختهای...
********************
همیشه باید مقداری «دلگرمی» داخل جیبت باشد... که اگر ناگهان در خیابان یا در گوشۀ یک کافه، یا حتی در خواب، سرمای «ناامیدی» به سراغت آمد، یا بُغضی دهانت را تلخ کرد، دلگرمیات را از جیب در بیاوری و گوشۀ دهانت بگذاری تا آرام آرام شیرینیاش تمام وجودت را فرا بگیرد... یا مثل ژاکتی گرم، آن را دور خودت بپیچی و منتظر تابش خورشید بمانی... دلگرمی، همیشه باید باشد... وای به تمام لحظههایی که هر چه جیبها و کیفت را بگردی آن را پیدا نکنی!...
اونوقتا اگه چیزی رو جا میذاشتیم مادربزرگم میگفت: "مواظب باش خودت رو جا نذارى" و ما میخندیدیم و فکر میکردیم نمیشه خودمونرو جا بذاریم! بزرگ که شدیم بارها و بارها یه قسمت از خودمون رو جا گذاشتیم توى یه کافه توى یه خیابون توى یه خاطره...
قدم بزن همه ی شهر را به پای خودت
و گریه کن وسط کافه ها برای خودت!
تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت!
شبیه نوح اگر هیچکس به دین تو نیست
تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت!
دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست
بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت!
بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی که گم شده ای بین عکس های خودت…
(حسین زحمتکش)
خسته ام؛ مثل کسی که دکتر برایش تا ابد، استراحت مطلق تجویز کرده...
مثل کسی که کنج کافه ای به عاشقی کردن دیگران نگاه میکند و حسرت میخورد...
و تنها سیگار هایش همدردش هستند...
مثل کسی که همیشه میخندد، تا نفهمند دردش را...
مثل کسی که مغلوب سرنوشت شده...
مثل کسی که به امید تکرار شدن خاطراتش، زنده است...
خسته ام و تنها تو میتوانی مرهمم باشی...
(ایمان شجاعی)
********************
تا ابد تلخ مینویسم
تلخِ تلخ مثل همان قهوه
مثل همان اولین کافه
یک سفارش تلخ
با طعمی از اولین بوسه
زیر باران...
شنیده ام چشم به راه باران پاییزی
کنار پنجره اتاقت می نشینی و بوسه بر سیگار می زنی
خوش به حال سیگارها
شنیده ام تنهایی به کافه می روی
خیابان ها را متر می کنی
بی دلیل می خندی
شنیده ام خواب هایت زمستانی شده اند
روزهایت کوتاه، موهایت کوتاه...
راستی، کنار همیشگی هایت، شب های تنهایی، دلتنگ من هم می شوی؟
به هر دلیلی اگر اولینش نشدید،
جوری دوستش داشته باشید که
حتی در همان کافه هایی که
با اولینش رفته بود هم،
به یادش نیفتد...
********************
نشسته ام در همان کافه قدیمی...
تمام نیامدنهایت را سیگار میکشم...
و تمام بغض ها را حالا گریه میکنم…
این کافه با سقف کوتاه،
با قهوه های تلخ،
با نورهای مورب و مرده،
تنها از فرصت بوسه میکاهد...
برخیز
در گریبان من، نور و روشنی جاریست...
و سرانگشتانم،
نوازش را جادو میکند!
برخیز تا زیر نور ماه، ببوسمت!
(سارا محمدی)
برای دیدن عکسهای دیگر مربوط با این موضوع از لینک های پایین استفاده کنید.