استیکر نام ها

یه ثانیه... نگاه تو چشم تو بسه برام یه ثانیه... دیگه می مونی تو خاطره هام تو مث زندگی خوبی برام... از تو نفس می خواااااام هوای عشقت اومده... هوای قلب من بده ی حالت عجیبیه... دلم دوباره پر زده یه ثانیه... یه هم نفس... نفس همین یه ثانیس... دلم می خواد داد بزنم... دییییییییییوونتم... همین و بس

*******************

بعضی وقتا به یه جایی از زندگی میرسی که نه محَبّت میخوای نه توجه... همین که کَسی بهت بدی نکنه، کاریت نداشته باشه، بَسه)):

*******************

منو ازین عذاب رها نمیکنی... کنارمی به من نگاه نمیکنی... تمام قلبتو به من نمیرسه همین که فکرمی برای من بسه...

زندگیم را دوست دارم چون خوشبختم.خوشبختم چون انتظار زیادی از دیگران ندارم، همین که یک خانواده دارم و تلخی و شیرینی های زیادی در زندگیم دارم و سرنوشت یک نواختی ندارم،بسه.همین که خدا رو دارم هر روز که بزرگترمیشم حس می کنم انسان کامل تری شدم و بیش تری به خدا نزدیک شدم برام بسه خدایا با تمام وجود دوستت دارم بااینکه این روز ها امتحان زندگی خیلی سخت تر شده اما هر سوالی را که در امتحان زندگی جوابش را میدهم حس می کنم بیشتر عاشقت شده ام (خدا جان).

*******************

دیدن تو از فاصله ی چند قدمی واسه ی من بسه همین شبیه تو نیست رو زمین دیدن تو از فاصله ی چند قدمی حالا که تو نزدیکمی دلم میخواد از تو همین انرژی تو

*******************

خدارو شکر کسی دلخور نیست... همین بسه برام... ♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تنهام که تنهام به درک... تنم سالمه و ورزشکاری... همین بسه...

*******************

برا عزّتــــم همین بسه که، تـــُــو خدای منی برا افتخارم همین کافیه که، مــَــــن بنده توام...

*******************

دستت به عشقم نمیرسه... دلم تویه زتدانت حبسه... تنهایی تا کی تا کجا... خسته ام دیگه بسه... اگه خاک جای خوابم نیست... مجازی باش همین بسه...

*******************

گاه می اندیشم... چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران... و خدایی که زلال تر از باران است...

*******************

همین مکثِ نگاهت مرا بَس است

راست گفت سهراب: دلخوشی ها کم‌ نیست!!

خدای من خداییست که دستگیر است نه مچ گیر! دستم را میگیرد همانطور  که هستم بدون هیچی پیش شرطی... پس همین مرا بس است...

*******************

شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز تا زنده ام بس است همین شرمساریم

(شهریار)

*******************

نشستم ، خسته شدم ؛ دیگر قایق نمیسازم پشت دریاها هر خبری که میخواهد باشد باشد وقتی از تو خبری نیست قایق میخواهم چکار؟ مرا همین جزیره کوچک تنهایی هایم بس است!