استیکر نام ها

و شب یعنی من باشم و حس تلخ نداشتنت

شب یعنی شروع بیداری

یعنی شانه‌هایم تا خودِ صبح با موهایت هم‌آغوش شوند...

******************

دلتنگی می دانی چیست؟! غرق شدن در یادت،فکر به صدایت، و مرور هر شب خاطراتت... دلتنگی ساده تر از همه معانی است، دلتنگی یعنی تو نباشی و "من" تو را زندگی کنم!

عشق یعنی هر شب براش ترانه دم کنی تا بنوشه...!

******************

ز فرط گریه باران میچکد از دستم این شب ها

یکی دستم بگیرد، مست مست مستم این شب ها

غزل میخوانم و سجاده ام پر می کشد با من

نمی خوابند یک شب عرشیان ازدستم این شب ها

خداراشکر،سوزی هست، آهی هست، اشکی هست

همین که قطره اشکی هست یعنی هستم این شب ها

به جای خون به رگ هایم کبوتر می پرد تا صبح

تشهـّدنامه می بندد به بال دستم این شب ها

دلی برداشتم با تکّه ابری از نگاه خود

به پابوس قیامت، بار خود را بستم این شب ها

******************

پارادوکس یعنى؛ تمامِ روز به دوست داشتنت مشغول باشم و آخرِ شب بفهمم ندارمَت...

(علی قاضی نظام)

هیچ شبی پایان زندگی نیست و از ورای هر شبی صبحی با طلوع خورشید آغاز میشود و این یعنی ادامه زندگی شب تون نورانی عمرتان جاوید تا درودی دیگر بدرود.

******************

♥ عاشقی یعنی بعد از دو ساعت اس ام اس بازی با عشقت شب که دلتنگش میشی دوباره میشینی همون اس ام اس های تکراری رو میخونی...

کسب و کار من شغل من نگاه نکردن به خونریزی است

شغل من این است که روزنامه نمی خوانم

شب ها دود می رقصد در زیرسیگاری روی میز

پرده می آید از پنجره تا نیمه های اتاق

یعنی باد پرده را تکان می دهد

همین باد که از دریا تا من آمده است

داشتم می گفتم شغل من خاموش کردن رادیوست

بستن تلویزیون در تمام ساعات پخش خبر

******************

غرق یک خاطره باشی و به آخر برسی

به غم انگیزترین صفحه ی دفتر برسی

به سرت هی بزند تا بروی رو به عقب

که به یک حادثه یا یک غم بهتر برسی

از غزل کام بگیری و بسوزی هر شب

سر این رابطه اینبار به باور برسی

عشق یعنی که بخواهی و بمیری، ای وای!

آنقَدَر دیر، دم رفتن او سر برسی

با خدا عهد ببندی و بگوید باشد

دست آخر که به یک شانه ی دیگر برسی

آرزوهای محال دل بی تو یعنی

لحظه ای چشم ببندم، تو هم از در برسی

******************

عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی

که پنهان کردنٍ یک عشق یعنی اوج ویرانی

تحمل کردن این راز از من زن نمی سازد!

که روزی خسته خواهد شد دل از اندوه طولانی

غمت را می خورد هر شب دل نازک تر از شیشه

تو سنگی را نمی خواهی کنار شیشه بنشانی!!

"عزیزم دوستت دارم"، غم این جمله را دیدی؟

تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی...

تو اگر از سنگ باشی من درستش میکنم

هر زمان دلتنگ باشی، من درستش میکنم

فکر من از سالهایی دور درگیر تو بود

گاه حتی شعرهایم تحت تأثیر تو بود

«من تو را .» این «را» به جز یک رای مفعولی نبود

شعر، من را از درون مانند یک ابلیس کرد

شعر یعنی اعترافاتی که یک قدیس کرد

تازگی پیش تو هم محبوب، دیگرنیستم

خوب میدانم: برایت«خوب» دیگر نیستم

من تمام عمر در شب زنده داری بوده ام

در میان دردهای بیشماری بوده ام