کم نظیرترین عکس نوشته ها و تصویرهای نوشته دار عالی با موضوع سکته کردن واسه پروفایل، عکسای بامعنی، بی نظیرترین تصاویر به روز و تصویرهای نوشته دار معنادار با عنوان سکته زدم برای پروفایل، عکس و متنهای فاز غم، تکست ها و استاتوس های فاز سنگین، جملات تصویری خیلی خاص آموزنده در مورد سکته، مطابق درخواست های شما بزرگواران طراحی شده در همین سایت.
احساس می کردم اگر اوضاع همین طوری بماند دق می کنم...
اوضاع همان طور ماند و دق نکردم!
همه مان اینگونه ایم.
لحظه های گَندی داریم که تا مرز سکته پیش میرویم! اما میگذرد
هیچ وقت حرف سربازی که بدون پاهایش از جنگ برگشت را فراموش نمیکنم:
من فوتبالیست خوبی بودم!
اولش برای پاهایم هر شب گریه میکردم،
تا فهمیدم خدا دوست داره من شطرنج باز خوبی باشم
****************
کاش میشد سکته احساسی کرد؛ دیگه هیچی رو احساس نکرد و برای همیشه راحت نفس کشید...
من خیلی خوب بلدم،
ظاهرمو حفظ کنم!
مثلا تو جمع بگم و بخندم،
بعدش برم تو اتاقم،
سکته کنمو بمیرم...!!
****************
یه روزی میرسه که از شدت بی محلیات سکته میکنم و میمیرم.
****************
یکی هست بخوای بهش تکیه کنی
یکی که یه ساعت نبینیش بخوای سکته کنی یکی که با حرفای قشنگت آرومش کنی
یا نه مثل من با کنایههات داغونش کنی
****************
همه شب در نظرم موی پریشان تو بود... یک کمی شانه بزن، سکته زدم نیمه شبی
****************
آدم بدی ها رو فراموش میکنه. حتی وقتی یکی با تموم تقصیر اتش میذاره میره، بعد از یه مدت تنها لبخند و خاطرات خوبشه که به یاد آدم میمونه.. اما این آخر ماجرا نیست! این فاصله هان که از کسی که دیگه نیست، برامون چهره ی خاص و تکرار نشدنی میسازه. مثل یک دیدار تصادفی، کافیه یکبار تو ثانیه ای این فاصله از بین بره.. چجوری بگم... انگار که آدم دچار سکته ی حسی بشه. اون آدم دیگه هیچ شباهتی به تصوراتِ تو در موردش نداره و تو بر خلاف همیشه میتونی تعلقاتش رو بذاری کنار و برای همیشه فکر نکنی در موردش.
****************
بی تو... شبیه شاعری هستم که دوپای غزلش می لنگد... حال ترانه اش وخیم است... واژه هایش ردیف نمیشوند... هم قبیله ی غزل هایم... حال قافیه هایم خوب نیست... رگ خیالم میگیرد... خوب من... تو نباشی... مدام شعر هایم سکته میکنند...
****************
آدمها میمیرند سکته میکنند یا زیر ماشین میروند٬ گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخرهای پرتشان میکند پایین. اینها٬ البته مهم است٬ ولی مهمتر همان نبودن آنهاست. این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستن٬ کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیشان میماند٬ روی بالش٬ حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریهاش میگیرد. بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند.
****************
لطفا به بندِ اولِ سبابهات بگو، یک ذره صبر و حوصلهاش بیشتر شود...
از بُخلْ زنگِ خانهٔ من سکته میکند، دستت اگر کمی متمایل به در شود
در میزنی که وارد تنهاییم شوی،
اما بعید نیست زمانی که میروی...
در از خودش جلای وطن گفته مثل من،
در جستجوی در زدنت دربهدر شود
گفتی بیا و سر بکش از استکان من،
لاجرعه سرکشیدم و گس شد زبان من...
گفتم بیا و دست بکش از دهان من،
این زهرمار عرضه ندارد شِکَر شود...
(حسین صفا)
برای دیدن عکسهای دیگر مربوط با این موضوع از لینک های پایین استفاده کنید.