استیکر نام ها

عکس نوشته ، عکس پروفایل ، تعبیر خواب ، طراحی اسم

عکس پروفایل رفیق نبینم غمتو + عکس نوشته

شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۳ ق.ظ

در زمستان 1396 شاهد هستید انواع مختلف عالی ترین جمله عکسهای دیده نشده دوستانه، و سری جدید جملات تصویری جذاب و خواندنی با عنوان نبینم غمت رو... برای پروفایل، دانلود تصاویر همراه با متنها و تکست های با تیکه های مرامی بی نظیر با موضوع رفیق نبینم غمتو...، تصویرنوشته های باحال و دوست داشتنی، عکس با استاتوس های محشر طعنه دار با مضامین امروزی، بهترین تصویرهای ویژه جالب و بسیار زیبا در مورد نداشتن تحمل دیدن غم دیگران... طراحی شده برای شما عزیزان گرامی.


تصاویر نبینم غمتو


خُدایا
تورو به حقِ این روزای عزیز
هَوایِ جوونا رو داشته باش:(
ضعیفیم
طاقت نداریم :(
پ ن :
نبینم غمتو....
حواسمون هس ناخوشی....


عکس و متن نبینم غمتو


باز سر هیچی اعصابش خرد شده بود/ دعوا داشت
طبق معمول آرومش کردم. بهش گفتم حرفات و عقیده هات اشتباهن
اما وسط حرفش یهو گفت: هیچ کس مث اون دوستم نداشت،اون واقعا عاشقم
بوددلم گرفت.
من براش میمیرم وقتی ناراحتی هاشو میدیدم حاضر بودم بمیرم اما نبینم غمشوو
ولی نمیفهمید..نمیخواستم فک کنه دارم از موقعیتش سواستفاده میکنم برا خودم
بهم گفت ممنون که آرومم کردی
هیچ وقت نفهمید عشق ینی آرامش بخشیدن به معشوقت..
دلتنگی هامو ازمن بگیر، برگرد و بغض این روزامو از من بگیر
تا کی بخندی از توی قاب از پشت ی شیشه


عکس پروفایل نبینم غمتو


نبینم غم و اشکو تو چشمات
نبینم داره میلرزه دستات
نبینم ترسو توی نفسهات
ببین دوســــــــت دارم
منم مثل تو با خودم تنهام
منم خسته از تموم دنیام
منم سخت میگذره همه شبهام
ببین دوســــــــت دارم
من عاشق شـــــــــــــــــــدم ^_^ چه حس خوبیه ♥


عکس نوشته نبینم گریه هاتو


رفتن و رسیدن به خونه ی دختر تو پایین شهر و کوچه پس کوچه های آجری و گِلی !
از در کوتاه و کوچیک خونه وارد دالان شدن . . .
دختر اول رفت و با مادرش که داشت چادرشو رو سرش مرتب میکرد اومد بیرون . . .
مادری که رنج ها اثرشو رو صورتش گذاشته بود و پیرش کرده بود با نفسی گرم
گفت:خوش اومدی پسرم بیا تو !
رفتن داخل،خونه فقط یه اتاق تقریبا طویل بود که تهش با پرده جدا شده بود برای آشپز خونه و دکوراسیون اینجا معنی نداشت و خیلی ساده بود . . .
بدلیل درد پای مادر سماور اینور کنار متکاها بود،با همه اینا یه بوی خوشی
توی خونه جاری بود بهتر از گلاب !
مادر خوش آمدگویان کنار سماور نشست و قوری رو برداشت تا چای بریزه . . .
پسر کاملا رنگ شرمندگی و خجالت مادر را ” بخاطر دخترش ” زیر چادرش معلوم بود رو میدید !
نزدیک مادر شد و صدا زد ” مادر ” و مادر روش رو برگردوند و پسر دست
لرزون و پینه بسته ی مادر رو گرفت و بوسید . . .
اشک تو چشای پسرجاری بود ولی نه از غم بود نه از شوق !
گفت:مادر چه چیز دنیا باعث شده رنگ شرمندگی روی گونه هات باشه ؟
پسر ادامه داد:مادر دنیا کوچیکتر از این خونس،دنیا بی ارزش تر از پینه ی دستاته،
بی ارزش تر از اشک چشاته،نبینم غم دنیا داشته باشی . . .
حاضرم هرچی دارم رو بدم عوضش بتونم هر روز این دستایی که عشق من
رو بزرگ کرده ببوسم !


برای دیدن استیکرهای تلگرامی و یا تصاویر بیشتر از لینک های پایین استفاده نمایید.

استیکر


نظرات: (۰) کامنت خود را ثبت کنید و منتظر پاسخ باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی