استیکر نام ها

عکس نوشته ، عکس پروفایل ، تعبیر خواب ، طراحی اسم

عکس پروفایل خودش نمی دانست + متن

دوشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۷، ۰۴:۳۱ ب.ظ

همراه هستید با عکس نوشته های فوق العاده خاص، جملات تصویری جدید خیلی شاعرانه با موضوع او نمی دانست، دانلود انواع تصاویر متن دار عالی دیده نشده، یادداشت های به روز ادبی با عنوان نمی دونست مخصوص متن پروفایل، تصویرها همراه با متنهای ناب در طرح های امروزی، تصویرهای معنادار، عکس همراه تکست های نکته دار، جمله عکسهای نوشته دار احساسی و در عین حال غمگین راجب گلوله نمی دانست طراحی شده مناسب با علایقِ شما بزرگواران.



خودش که نمی‌دانست

من تمامِ عیب‌هایش را می‌دانستم

حتی بدترینشان را...

اما باز هم دوستش داشتم،

من با علمِ به همه‌ی ایراداتِ او؛

می‌خواستم تمام زندگی‌ام را به پایش بریزم...

و این «عشق» بود!

این که نقص‌هایش را بدانی و با چشمانِ باز، بخواهی‌اش!


عکس پروفایل نمی دانست


میگم نمی‌دونست

میگم نمی‌تونست

خدا که می‌تونِست

چرا گذاشت بره؟؟

(محسن یگانه / بعدِ تو)


*****************


اون نمی‌دونست

هرچی بیشتر بی‌محلی می‌کرد

من بیشتر عاشقش می‌شدم...


*****************


گلوله نمی‌دانست، تفنگ نمی‌دانست،

شکارچی نمی‌دانست،

پرنده داشت برای جوجه‌هایش غذا می‌بُرد...

خدا که می‌دانست!

نمی‌دانست؟!

(حسین پناهی)


تصویرنوشته نمی دانست


رفت اما نمیدونست هر بار که ترکم میکنه نبودش برام کم کم عادی میشه کم کم فراموش میشه کم کم از ذهنم میره و وقتی که برگرده دیگ آدم سابق نیستم که بپرم بغلش بگم خوش اومدی


*****************


نمی‌دونست چقدر دوسش داشتم...


عکس نمی دانست


میدانم مرا نمیخواهی... کاش کمی صبر میکردی... دلم که نمی‌دانست...


*****************


مرا به یاد بیاور... با همان نگاه خسته که بین رفتن و ماندن مردد بود... با همان سلام غمگین که نمیدانست به کدام پایان گره میخورد... با همان غم پنهان که پشت لبخندم بود... مرا به یاد بیاور... بگذار که بمانم در خاطراتت... در رویاهاى گم شده اَت ... در صندوقچه ى یادگاریَت... لااقل نگو که نمى شِناسیَم... حتى اگر نامم را هم از یاد ببرى، هر لبخند از سر اجبارى تو را، به یاد کسى مى اندازد که همیشه تردید داشت و ... نمى دانست چرا وقتى دلش از همیشه تنگ تر است... میخندد... مرا به یاد بیاور... لااقل سعى کن، گاهى ... به کسى فکر کنى که خانه اَش روزى همین حوالى بود... و دوست داشت پیش از آنکه دیر شود ، تمام بغض اَش را بخندد کسى که تو را دوست داشت و هیچکس، هیچوقت... اندوهَش را جدى نگرفت...


عکس متن دار نمی دانست


چقدر خوشحــال بود شیطــان وقتی سیب را چیدم گمان می کرد فریب داده است مرا نمی دانست تو پرسیده بودی مرا بیشتر دوست داری... یا ماندن در بهشـــت را؟


*****************


باران دلش می خواست گریه کند، از خوشحالی یا از غصه ی سال های از دست رفته، خودش هم نمی دانست، اما گریه نکرد. حالتی داشت بین خنده و گریه که با بهت به هم دوخته شده بود‌ مدام از یکی به دیگری می رفت. هم می خندید و هم می گریست. صندلی را برای ماهور عقب کشید و کنار هم نشستند. نگفته ها زیاد بود‌‌. نمی دانستند از کجا شروع کنند. اول ماهور بگوید چرا روز قرار نیامد یا باران از اتفاقات آن روز و بیست سال زندگی سختش بگوید...

(کاج زدگی/ نویسنده: ضحی کاظمی)


*****************


هر از گاهی روبه روی آیینه ای می ایستم... و به اتفاق های گذشته ام می اندیشم،دختری در آیینه به من نگاه می کند، و روزگارش دست خودش حوادثی بوده است که خودش هم فکرش را نمی کرد! گاهی هم از دست خودش عصبانی می‌شوم، گاهی خنده ام میگیرد و گاهی برایش ناراحت می‌شوم، تنها با نگاه کردن به چهره اش نمیتوان به راز های درونش پی برد، حنی خودش هم نمی‌دانست که تحمل همچنین بار سنگینی را دارد با دقت به او نگاه می‌کنم... چقدر برایم آشناست... چقدر شبیه من است!!!!....


*****************


روزی که مادرم مرا به دنیا آورد شوق داشت از دختر بودنم ولی نمی دانست چند سال که بگذرد باید مردانه زندگی کنم


*****************


مَن دُخــــــترم… با تمام حساســـیت های دُخترانه ام… با تَلنگری بارانـــی میشوم… با جُـــــمله ای رام میشوم… با کَلـــمه ای عــــــاشق میشوم… با پیــــــروزی به اُوج میرسم… هنوز هم با عروسَـــــــکهایم حَرف میزنَم… هنوزم هَم برایِشان لـــالـــایی میخوانَم… من دُخـــــترم… پُر از راز… هرگز مرا نَخواهی دانِــــست… هرگز سَرچِشــمه اَشکــــــهایم را نمی یابی… هرگز مرا نِمیفَــــهمی…


*****************


روز رفتنت خودش را به خواب زد مردی که مردن نمی دانست...


تصاویر نمی دانست


پدر خیال می‌کرد آدم وقتی، در حجره‌ی خودش تنها باشد، تنهاست... نمی‌دانست که تنهایی را، فقط در شلوغی می‌شود حس کرد...


برای دیدن عکسهای دیگر مربوط با این موضوع از لینک های پایین استفاده کنید.

استیکر


نظرات: (۰) کامنت خود را ثبت کنید و منتظر پاسخ باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی