استیکر نام ها

عکس نوشته ، عکس پروفایل ، تعبیر خواب ، طراحی اسم

عکس پروفایل بیرون زدن از خانه + متن

دوشنبه, ۳ دی ۱۳۹۷، ۰۵:۱۴ ب.ظ

جمله عکسای عاشقانه و متنهای سفارشی متنوع و عکس نوشته های احساسی و دانلود یادداشت های تصویری بی نظیر، دانلود جملات تصویری خیلی جذاب و تلخ با عنوان نیمه شب بیرون زدم مخصوص متن پروفایل، تصاویر سفارشی و عکسهای عاشقانه و غمگین به روز با طراحی زیبا، تصویرهای نوشته دار فوق العاده قشنگ با موضوع از خونه بیرون زدم برای پروفایل، استاتوس ها و تکست های غمناک راجع به رفتن به بیرون، طراحی شده مناسب درخواست های شما.


آروم آروم اومد بارون
شدیم عاشق
زدیم بیرون...


**********************


هم در هوای ابری آبان دلم گرفت... هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت... هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید... هرجا گرفت نم نم باران دلم گرفت... هرجا که خنده بر لب معشوقه ای نشست... یا اینکه کرد زلف پریشان، دلم گرفت... بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود... از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت... امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت... مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت...

(مجید ترکابادی)


عکس پروفایل بیرون زدن


آمد به خیالم، به کنارم که نیامد ! دیوانه سر قول و قرارم که نیامد بیرون زدم از خانه به آوارگی شهر خود را به نسیمی بسپارم که نیامد شهری پر صورت ولی از عاطفه خالی این چهره و آن چهره، به کارم که نیامد جز چتر چه آوار بریزم به سری که بر خاک نیفتاده و به دارم که نیامد تا صبح من و کوچه و دلشوره ی باران می گفت، ببارم ک️


**********************


زدم بیرون از خونه از هرچی بود. اولش پاهام میرفت ولی دلم عقب میموند. دیوونه خونه یه چی دیگس تا نرفتی توش. هرچی فوت کردیم سرد شه بدتر دهن میسوخت


**********************


نه سراغی، نه سلامی، خبری می‌خواهم قدر یک قاصدک از تو اثری می‌خواهم خواب و بیدار، شب و روز به دنبال من است جز مگر یاد تو یار سفری می‌خواهم؟ در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم کافی است بهرِ بیرون زدن از خویش، دری می‌خواهم


**********************


برای قدم زدن با تو هر از گاهی از خودم بیرون میزنم، روحم هنوز به خانه بر نگشته...!


**********************


من ,معشوقه ی کاغذیِ شاعری هستم، که هر عصر,جوانی ام را تا می کند. لای دفترش می گذارَد. وَ با خودش به محفل ها می بَرَد. بلند بلند می خوانَدَم؛... همه را با من به گریه می اندازد! به خانه که بر می گردد با کلمات مرا می بوسد ولابه لای سطرها به آغوشم می کشد نفسم در قفسِ دفترش می گیرد...! می خواهم یک صبح وقتی روی تختِ کاغذی اش به خواب رفته است بی صدا از لای دفترش بیرون بزنم. وَ او را با زنی که در شعرهایش دلبری می کند، تنها بگذارم. سالهاست تشنه ی قدم زدن، در خیابانی هستم که هیچ کس آن را شعر نکند .


عکس درباره بیرون زدن از خانه


حتی سنگفرش های یک خیابان هم در یک تمدن ریشه دار بامعنا هستند... مدنیتی که امروز در حال تحملش هستیم، کلاه شعبده بازی ست که هر لحظه یک خرگوش برای گول زدن چشمان و عقلمان از آن بیرون می آورد...


برای دیدن عکسهای دیگر مربوط با این موضوع از لینک های پایین استفاده کنید.

استیکر




نظرات: (۰) کامنت خود را ثبت کنید و منتظر پاسخ باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی