سه شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۱۷ ب.ظ
عکس متن دار متفاوت جدید با موضوع گره های سخت زندگی برای پروفایل ، انواع مختلف استیکر، تصاویر تکست دار بامعنی و خوشگل درباره سختی های زندگی و کار مخصوص پروفایل شما و مطابق با انواع سلیقه شما عزیزان. همه نوع عکس با موضوعات متنوع
مطالب مربوطه با تصویر راجع به گره های زندگیم زیاده... و بهترین عکسها و تصاویر مربوط به همین موضوع در سال 96.
انقدری که تو کارای ما گره هست
تو فرش شفقی تبریز نیست...
خدایا
اگر با من باشی یا نه بگذار بهتر بگویم : با تو باشم
چه کسی میتواند علیه من باشد ؟
چگونه ممکن است دشواریها به سراغم بیایند و از میان برداشته نشوند ؟
هیچ مشکلی ، هیچ مانعی ، و هیچ گره ای نیست
که من و تو با هم
نتوانیم آن را از میان برداریم ...
تنهایم مگذار ...
**************************
پیر مرد تهی دست ، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد . از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود ، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در ...
همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای . پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت ، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز / کاین کره بگشای و گندم را بریز / آن گره را چون نیارستی گشود / این گره بگشوندنت دیگر چه بود
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است . پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود .
**************************
خدایا به خاطر هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبت دادم
مرا ببخش.
انقدری که تو کارای ما گره هست
تو فرش شفقی تبریز نیست...
خدایا
اگر با من باشی یا نه بگذار بهتر بگویم : با تو باشم
چه کسی میتواند علیه من باشد ؟
چگونه ممکن است دشواریها به سراغم بیایند و از میان برداشته نشوند ؟
هیچ مشکلی ، هیچ مانعی ، و هیچ گره ای نیست
که من و تو با هم
نتوانیم آن را از میان برداریم ...
تنهایم مگذار ...
**************************
پیر مرد تهی دست ، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد . از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود ، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در ...
همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای . پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت ، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز / کاین کره بگشای و گندم را بریز / آن گره را چون نیارستی گشود / این گره بگشوندنت دیگر چه بود
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است . پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود .
**************************
خدایا به خاطر هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبت دادم
مرا ببخش.
برای دریافت استیکر و تصاویر بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید.
عکس نوشته روزهای سخت