استیکر نام ها

عکس نوشته ، عکس پروفایل ، تعبیر خواب ، طراحی اسم

عکس نوشته های پرسه زدن

چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۵:۲۰ ب.ظ

بهترین تصاویر و عکس پروفایل به روز با عنوان پرسه زدن بیخودی، دانلود یادداشت های تصویری خیلی جدید با موضوع پرسه زنون برای پروفایل، تصویرهای نوشته دار غمناک، تصاویر در کنار استاتوس های مخصوص، جملات تصویری و جمله عکسهای بی نظیر فاز سنگین، انواع عکسای فانتزی عاشقانه راجب پرسه زدن در خیابان واسه متن پروفایل و اینستاگرام، طراحی شده مطابق درخواست های شما بزرگوارانِ عزیز.



باد که می وزید رگ غیرتم بالا می زد

چه بی شرمانه پرسه میزد لای خرمن موهایش

انگار با خورشید دست به یکی کرده بودند که بهارم را هوایی کنند

هی من دستش را محکم تر میگرفتم

هی باد شدیدتر می وزید

هی بیشتر گره ی ابروهایم را سفت میکردم

هی خورشید بیشتر میتابید روی رخ بهارم

دست آخر از حسادت کار به جایی کشید که دستش را گرفتم و کشاندمش سمت خانه

اما انگار تمام در و دیوار ها و پنجره ها هم چشم داشتند به معشوق من

من اینگونه برای خواستنش حریص بودم

میخواستم جایی باشد که جز من حتی چشم آفتاب و مهتاب هم به او نیوفتد

 گویا خدا خواسته ام را اجابت کرده

جای او در خیال من امن امن است...

(حدیث عباسی)


عکس پروفایل پرسه زدن


شب اومد!

چراغ ها همگی خاموش شد

و باز عده ی زیادی خوابیدند و عده ای هم فقط خودشون رو به خواب زدند...

بعضی ها از ترس تاریکی شب سریع به خواب عمیقی فرو رفتند و بعضی ها که تاریکی شب رو قابل تحمل تر از تاریکی روزهای زندگی شون میدونن بیدار موندن و بدون توجه به مهتاب، روشنایی شب هاشون رو از نور گوشی هاشون قرض گرفتن!

فصل برا هممون تابستونه و این ماه برا هممون شهریور،

اما شب که میشه تو اتاق بعضی هامون بارون میاد و تو اتاق بعضی های دیگه فقط رعد و برق و عده ی زیادی هم صدای جیرجیرک!

شبا که سر رو بالشت میذاریم انگار تیکه تیکه از اعضای بدنمون از خواب پا میشن و تو خیابون های شهر یا بین مشکلاتمون پرسه میزنن جوری که دنبال یه چیز گمشده میگردن...

انگار که یه مادر داره تو اون شلوغی شهر دنبال بچه ی 4 سالش میگرده :)

عده ی خیلی کمی هم هستن که اعتقادی به دنیای اطراف ندارن

اینا شب که میشه میرن سراغ صندوقچه ی دلشون

آروم با اشک چشماشون گرد و خاک روش رو میشورن و بعد که میان در صندوقچه رو باز کنن میبینن که کلیدش رو یه جایی تو قلب یه نفر دیگه جا گذاشتن!

خواستم بگم هوای اینجور آدما رو بیشتر داشته باشین

(محمد ساجد)


عکس درباره پرسه زدن


من که مثل تو نیستم!

نمیتونم

اونجوری که تو این درد و تحمل میکنی:) تحمل کنم!

دنیای من با تو خیلی فرق داره...

اینو روزی فهمیدم

 که قصه مون به آخر رسید:)

برا توام سخته:)

 ولی حداقل

اون شبایی که خاطره هامون اومده سراغت

 و خواب و از چشات دزدیده برا آروم کردن خودت میتونی

نصفه شب از خونه بزنی بیرون

 و تا صبح توو کوچه ها پرسه بزنی...

میتونی سیگار پشت سیگار دود کنی

و به عکسامون زل بزنی...

میتونی پات و تا ته روی پدال گاز فشار بدی و

 از شهر و خیابونایی که تووشون قدم زدیم و

 خندیدیم و خاطره ساختیم

 بزنی بیرون...

هرکی ام هر چی ازت بپرسه

 میتونی اخم کنی و

بگی به کسی مربوط نیس...

ولی هیچ فکرِ منو کردی؟

تا حالا دختر بودن و فهمیدی؟

روزی که گفتی دوستم داری

 ولی نمیتونی بمونی :)

فکر کردی

که من با این درد چطوری باید کنار بیام؟

من موندم

و یه دنیای زیر پتو و یه عالمه اشک!

آره تسکین دخترا تخت خوابشونه:)

همونجا خاطره هاشون و مرور میکنن:)

همونجا گریه میکنن و

 توو گریه خوابشون میبره!

من که مث تو نیستم!

مجبورم نیش طعنه ها و حرفایی که پشت سرمه به جون بخرم:)

چون بلد نیستم مث تو اخم کنم!

همه چیز و پشت یه لبخند الکی قایم کردم...:)

من و تو داریم

سعی میکنیم

ادای برنده ها رو در بیاریم:)

ولی حقیقت اینه که هر دومون توو این بازی باختیم...

کاش میشد

 واسه یه لحظه برا هم زندگی کنیم!

(ساناز نجفی)


عکس پروفایل پرسه میزنم


مرا

کاش مجالی

به اندازه‌ی یک پرسه زدن

در هیاهوی شب و خواب تو بود...


عکس نوشته پرسه میزنم


این شب ها چقدر قدم زدن، می چسبد!

نور ملایمِ چراغ هایِ خیابان،

صدایِ های و هویِ شلوغِ عابران شهر،

و تماشایِ این آسمانِ سُربی و بی نقاب؛

همه اش زیباست...

ولی چه فایده؟!

تو نیستی...

و چقدر جایِ تو میانِ پرسه هایِ شبانه ام خالیست...

مرا دریاب،

من بی تو تنهاترین شبگردِ این حوالی ام!

(نرگس صرافیان طوفان)


*****************


تو را می‌خواهم

برای پرسه زدن های شب عید

نشان کردن یک جفت ماهی قرمز

تو را می‌خواهم

برای صبح

برای ظهر

برای شب

برای همه‌ی عمر.

(نادر ابراهیمی)


*****************


دست باران را گرفته ام

تا خیالِ خیابان را پرسه بزنیم

انگشتان یخ کرده ام

حس نمیشود

وقتی سرم گرمِ

دوست داشتنِ توست...


*****************


هی پرسه می زنم

تو این خیابونا...

هی زجه میزنم،

می خوامت از خدا


*****************


به هوای تو من

توو خیال خودم

بی تو پرسه زدم


*****************


خوب خوبم

تا تو در حوالی احوالم

پرسه میزنی


*****************


باد

حوصله اش که سر میرود

در کوچه پس کوچه های

موهای تو

پرسه میرند

با شیشه ای

در دست آن را

پر میکند

از عطر موهایت و

در تاریکی زیرزمین

پنهان میکند

دیروز که...


*****************


دلم دیگر

با خودم راه نمی آید

هر روز پرسه میزند در

خیال تو!


*****************


پرسه زدن در خیالت

زیباترین نیاز من است

هوایم باش

تا نفسم نگیرد


*****************


یه روزی

خسته میشی از پرسه و ولگردی

یا پشیمون میشی از اینکه منو ول کردی

تازه خواستم پر بگیرم که شکستی بالمو

تو که جای زانوهام نیستی بفهمی حالمو


*****************


یه چتر خیس و

دریاکنار و پرسه های عاشقانه

زل میزنم به

چشمای مستت

سر روی شونت میگذارم بی بهانه


عکس متن دار پرسه زدن


هر وقت مشکلی داشتی

زنگ بزن!

هر وقت مشکلی داشتی که کوه

از تکلم آن عاجز بود

بی خبرم نگذار،

من بعد از مرگ

باز هم همین حوالی تو پرسه

 می زنم.


*****************


از پرسه زدن در خیابان های شهر خسته نمیشوم،

اگر در خیال تو باشم!

دوست دارم برای شهر از تو تعریف کنم،

میدانم که اگر شهر از تو بشنود ،

او هم بامن هم عقیده میشود،

او هم برای یک عمر در بحر خیالت میماند،

او هم مانند من عاشقت میشود...!

(آیسان خاکپور)


*****************


زندگی را عصرها باید پرسه زد🍁

دو چای میریزی

یکی برای خودت و دیگری برای دل!

و در گذر از کوچه باغ های خاطره

یکبار دیگر سعی میکنی

تکلیفت را با دلت روشن کنی🍁


تصاویر پرسه زدن


غروب های پاییز...

جیب آن اورکت قدیمی ات را میطلبد و یک جفت دست چفت شده در هم...

غروب های پاییز...

یک کافه دنج و خلوت میخواهد که تولدت را روی همان میز دونفره آن گوشه جشن بگیریم...

غروب های پاییز...

همه چیز میطلبد جز فاصله...

جز خون جگر خوردن برای نداشتن شانه های مردانه ات...

ای کاش برگ ها نریزند...

ای کاش پاییز نیاید...

پاییز بیاید و تو نباشی...

جایت خالی باشد بین پرسه های شبانه ام...

بروم سمت کافه همیشگی...

خیره به پنجره بخار گرفته...

چای از دهان بیافتد...

بغضی پاره شود...

کاش بشود متوقت کرد... همه چیز را... فصل ها را...

کاش من و تو دو جلد از رمان عاشقانه ای بودیم...

تنگ در آغوش هم...

خوابیده در قفسه های همین کافه...

گاهی تو را...

گاهی مرا...

تنها به سبب تشدید دلتنگی هایمان

چند قدم آنطرف تر به امانت میبردند...

مرا دریاب... بی تو من تنهاترین شبگرد این حوالی ام...


تصویرنوشته پرسه زدن


تو را به باران قول داده ام

و به شب پرسه‌های خیس...

زیر نور ماه!

تو را به تنهایی‌ام

تو را به دلم قول داده‌ام

و می‌دانم

تو آن قدر خوبی که

روی عشق را زمین نمی‌اندازی!

(سوسن درفش)


برای دیدن عکسهای دیگر مربوط با این موضوع از لینک های پایین استفاده کنید.

استیکر


نظرات: (۰) کامنت خود را ثبت کنید و منتظر پاسخ باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی