انواع تصویرهای جمله دار ناراحت و جمله عکسهای عصبانی و عکس پروفایل بی نظیر با موضوع نمی خوامش مخصوص پروفایل، تکست های خیلی خاص معنادار و جملات تصویری کنایه دار در مورد نخواستن کسی، دانلود جمله عکسهای به روز با کنایه های غمگین با طراحی جدید و یادداشت های تصویری طعنه دار با عنوان دیگه نمیخوامش واسه متن پروفایل، طراحی شده مناسب سلیقه های شما عزیزان در همین سایت.
دقیقاً به همون اندازه که میخوامش، نمیخوامش!
هیچکی نمیفهمه این یعنی چی؟!!!
*****************
اگه هرکی میتونه داشته باشتش
من نمیخوامش...
یه وقتایی به یه جایی توی زندگیت میرسی که از خودت میپرسی چرا هنوز دنبال چیزی میرم که حتی نمیخوامش؟!
*****************
من دیگه دستاتو هیچوقت نمیخوامش...
*****************
عشق یه طرفه بده خیلی، یعنی اگه از من بپرسن میگم بدترین پدیده ی دنیاست...
اینکه خسته میشید از دوست داشتن یه طرفه و میخواید برید و بعد میفهمید که نه نمیتونید برید نشون میده خسته نشدین،
فقط از دست خودتون ناراحتید.
خستگی تو عشق یه طرفه وقتیه که دیگه هیچی اذیتتون نکنه حتی نبودنش
حتی یه سلام نکردن بهش و حتی دیگه ندیدنِ عکساش.
وقتایی که دلگیر میشید از عشق یه طرفه نگید میرم، نگید دیگه نمیخوامش چون بدقول میشید جلوی خودتون و دلتون
وقتی بگید میرم که دیگه نلرزه دلتون با دیدنش و دیگه از فکر نداشتنش قلبتون تیکه تیکه نشه.
همیشه گفتم و بازم میگم
آدما از وقتی که خستگیشونو به رو میارن تا خستگی واقعیشون بینِ شش ماه تا یک سال فاصلس.
هر خستگی خستگی واقعی نیست:)
*****************
آروم آروم قدم برمیداشتم و به ویترین مغازه ها نگاه میکردم، حالم از بلاتکلیفی بد بود.
پشت ویترین یه مغازه وایستادم و به لباس آبیِ روشنی که داشت نگام میکرد ، نگاه کردم ، ازش خوشم اومد وارد مغازه شدم و از فروشنده خواستم اون لباسو نشونم بده، وقتی تو دستم گرفتمش جنسش اونی نبود که میخواستم اما وارد اتاق پُرُو شدم و پوشیدمش، بهم نمیومد.
وقتی رفتم بیرون نگاهِ منتظر فروشنده مجبورم کرد بگم "اونجور که فکر میکردم نبود"، فروشنده لبخند زدو چندتا لباس دیگم نشونم داد انقدر گفت و تعریف و تمجید کرد که با تمام بی حوصلگی مجبور شدم یکی دیگه از اونارو پُرُو کنم، تویِ آینه به خودم نگاه کردم با این لباسِ تیره خیلی غمگین تر بنظر میرسیدم ، دلم واسه نگاه منتظرش میسوخت و خجالت میکشیدم برم بیرون و بگم اینم نپسندیدم، گونه هام از خجالت قرمز شده بود....
اصرار فروشنده واسه خرید و حال الانم خیلی به نظرم آشنا اومد، یادم افتاد وقتی باهات آشنا شدم قصدم خریدن دلت بود آخه میدونی تو از دور همونی بودی که میخواستم درست مثل اون لباس پشت ویترین، اما وقتی بیشتر شناختمت فهمیدم اشتباه میکردم خوب بودی اما بِهٍم نمیومدی...
وقتی گفتم میخوام برم تو مثل فروشنده ی مغازه هر چیز خوبی داشتی نشونم دادی ، مهربونیت دو برابر شد ، وقت بیشتری برام گذاشتی اما من بجای اینکه نظرم عوض بشه شرمنده تر شدم و بعد از اون بخاطر این موندم که دلم برات میسوخت و نمیتونستم بگم خریدار نیستم و میخوام برم...
با صدای فروشنده که بخاطر تأخیر زیادم نگران شده بود به خودم اومدم ، اشکامو پاک کردم و رفتم بیرون ، نگاه متعجبشو که دیدم گفتم نمیخوامش و قبل اینکه حرفی بزنه از مغازه رفتم بیرون.
گوشیمو در آوردم و برات نوشتم: تَرَحٌم و رودربایسی هیچوقت دلیل خوبی واسه انجام دادن کاری که دوس نداری نیست، وقتی بخاطر دلسوزی پیش کسی بمونی بهش ظلم کردی دیگه نمیتونم بهت ظلم کنم... خدانگهدار!!
نفس عمیق کشیدم، بلاتکلیفی مثل یه پرنده از زندگیم پر کشیده بود...
(نازنین عابدین پور)
*****************
بعضی وقتا دوست دارم دنیارو ول کنم و برم دیگه ادامه ندم...
بدجوری باهام غریبست... نمیخوامش... مزخرفه.
برای دیدن عکسهای دیگر مربوط با این موضوع از لینک های پایین استفاده کنید.