انواع عکس متن دار سفارشی به روز، تصویرنوشته های احساسی و مطالب خوندنی جالب با موضوع موج دریا
برای پروفایل، دانلود تصویرهای ناب فاز سنگین و جمله عکس های محشر و عالی با عنوان موج دریا، مجموعه متنوع و عالی از تصاویر همراه با تکست های خیلی خاص،
عکس همراه با متنهای خاص و جدید، جملات تصویری بسیار زیبای ادبی و شاعرانه راجع به موج دریا، طراحی شده به صورت ویژه برای شما عزیزان.
تنهایی را دوست دارم چون بیشتر با تو هستم... چون دریا همیشه در قلبم موج می زنی... کاش به ساحلت می رسیدم می دانم در کمندت بسیاری گرفتارند اما آغوش تو بی نهایت است.
نه چشمانت آبی بود٬ و نه موهایت شبیه موج ها... هنوز نفهمیده ام، دریا که می روم چرا یاد تو می افتم...
هیچ لحظهای لذت بخش تر از این نیست که کنار دریا باشی و صدای موج دریا بهت آرامش بده که تمام غم و غصت و از بین ببره
دریا هم تنگ می شود دلش! مثل آدم ها موج می کند دلتنگی اش را می آورد پیش صخره ها اما صخره ها مغرور و بی تفاوت پس می زنند او را درست مثل عکست که نداشتنت را می شنود بارها از زبانم اما نگاهش همچنان به دیوار روبرو ست...
میخواهم برایتان تنهایی را معنی کنم! در ساحل کنار دریا ایستاده ای , هوای سرد , صدای موج انتظار انتظار انتظار... به خودت می آیی، یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلش کنی , نه شانه هایی که با دستانت آن را بگیری، نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد اسم این تنهایی است
تو موج نیستی بلکه قسمتی از دریا هستی.
"سه_شنبه ها با موری / میچ البوم"
نه چشمانت آبی بود و نه موهایت شبیه موجها هنوز نفهمیدهام دریا که میروم چرا یاد تو میافتم!
********************
چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد...
"حافظ شیرازی"
********************
غمم دریا، دلم تنهاست. وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست! خروش موج، با من می کند نجوا، که: هر کس دل به دریا زد رهایی یافت! که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت... مرا آن دل که بر دریا زنم، نیست! ز پا این بند خونین بر کنم نیست، امید آنکه جان خسته ام را، به آن نادیده ساحل افکنم نیست!
********************
دست عشق از دامن دل دور باد.... می توان آیا به دل دستور داد؟.... می توان آیا به دریا حکم کرد... که دلت را یادی از ساحل مباد؟.... موج را آیا توان فرمود: ایست!.... باد را فرمود: باید ایستاد؟.... آنکه دستور زبان عشق را..... بی گزاره در نهاد ما نهاد..... خوب می دانست تیغ تیز را.... در کف مستی نمی بایست داد!....
"قیصر امین پور"
********************
شناور سوی ساحل های ناپیدا، دو موج رهگذر بودیم. دو موج همسفر بودیم. گریز ما، نیاز ما، نشیب ما، فراز ما، شتاب شاد ما با هم، تلاش پک ما توام، چه جنبش ها که ما را بود روی پرده دریا، شبی در گردبادی تند روی قله خیزاب، رها شد او ز آغوشم، جدا ماندم ز دامانش، گسست و ریخت مروارید بی پیوند مان بر آب، از آن پس در پی همزاد ناپیدا، بر این دریای بی خورشید، که روزی شب چراغش بود و می تابید، به هر ره می دوم نالان به هر سو می دوم تنها...
برای دیدن استیکرهای تلگرامی و یا تصاویر بیشتر از لینک های پایین استفاده نمایید.