شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۳۷ ب.ظ
می ترسیدم که برگردم . خیال می کردم اگر دوباره ببینی ام ، با یک سیلی آبدار... مرا خواهی کُشت ! . . من ! شرمندگی ! آب ! چقـــدر توبه پذیری تو..!!
او خالق ماست،خودبه ما بالیدست
در نزد ملائکش به ما نازیدست
ستّار عیوب است،بود توبه پذیر
البته اگر به درگهش آری دست
عشق یعنی اشک توبه درقنوت
خواندنش بانام غفارالذنوب
عشق یعنی چشم هاهم درر کوع
شرمگین از نام ستارالعیوب
عشق یعنی سرسجود و دل سجود
ذکر یا رب یا رب از عمق وجود
لاف می زدم که فراموشت خواهم کرد ! کجایی که ببینی این روزها توبه ی من از گرگ ها هم مرگ تر است
در دنیای من... شیرها و گرگ ها، توبه کرده اند ! کفتارها و شغال ها ، اجساد را خاک میکنند... و اما !!! امان از آهوهای تازه به دوران رسیده