عکس نوشته از زندگی عکس نوشته از زندگی سیرم, عکس نوشته از زندگی خستم, عکس نوشته از زندگیم برو, عکس نوشته از زندگی آموختم, عکس نوشته از زندگی سیر شدن, عکس نوشته از زندگی خسته ام, عکس نوشته از زندگی بیزارم, عکس نوشته از زندگی سیر بودن
از این دنیا شرمنده ام که واردش شدم
ای کاش درب خروجی هم داشتی . . . خسته ام
همه خسته ، همه بی کس
شهر پر از زندان در بسته
امید ناامیدان روزنی است از نور
غافل از آنکه روزن را نیست طاقت آن نور
باز هم مثل همیشه که تنها میشوم
دیوار اتاق پناهم میدهد
بی پناه که باشی قدر دیوار را میدانی !
در کنار ساحل دریای غم
قایقی میسازم از دلواپسی
بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت
یک مسافر از دیار بی کسی !!
از ” تـــو ” دلـگیـــر نیستــم . . .
از دلـــم دلـگیـــرم !
کــــه نبــــودنـتــــو نمیتونم صبــــورانــــه تحمـــــل کـنــــم . . .
گذشته که حالم را گرفته است !
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم !
و حال هم حالم را به هم میزند
چه زندگی شیرینی!…
قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند
گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند
زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…
درخت احساسم سالهاست خشکیده است
دیگر تشنه ی هیچ محبتی نیست !
دیگر بهار هم سرحالم نمیکند
چیزی شبیه معجزه زلالم نمیکند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار
وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمیکند
دلـــَـــم
در حســـرت یــک کلمـــه مــاند
وقتـــی رفتـــم ُ نـگفتـــی
” بمــــــان ”
خدایا دوزخت فرداست
پس امروز
چرا می سوزم
نگران نباش ، حال من خوب است ، بزرگ شده ام
دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم شوم
آموخته ام که این فاصله ی کوتاهِ بین لبخند و اشک نامش زندگیست
آموخته ام که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود
راستی ، بهتر از قبل دروغ می گویم…
“حال من خوب است” ، خوبِ خوب…
شــمــاره ات را پــاک کـــرده ام . . .
امــا . . .
هــر شـمــاره غــریـبــی
بــه شــوق ایـنـکــه تـــویــی خـوشـحــالــم مــی کـنــد ..!
مسافر بی بدرقه من
اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم
باز به غیرت چشمانم که آبی پشت سرت ریختند . . .