انواع تصویرهای نوشته دار جذاب و بی نظیرترین جمله عکسهای عاشقانه و متن با موضوع با تو دلم خوشه مخصوص متن
پروفایل، تصاویر به روز احساسی با طرح های جالب، تصاویر
پرمعنی همراه با تکست های ناب با مضمون های خاص راجع به دل خوش بودن به کسی، دانلود عکسای بسیار زیبای فانتزی و جذاب دختر و پسر و یادداشت های تصویری با احساس با عنوان دلم فقط به تو خوشه برای پروفایل، طراحی شده واسه خواسته های شما عزیزان.
فقط با تو عشقم میتونم آروم شم بازم مثل هر شب، بیا تو آغوشم رو هرکی به جز تو چشامو میبندم تو رو می بینم تو آیندم تو رو می بینم تو آیندم
عزیزم عشقم ... تو جون و عمر منی، تو رو با دنیا عوض نمیکنم و فقط مرگ میتونه ما رو از هم جدا کنه، تا آخرش باهات هستم و هر چی میخواد بشه بذار بشه...! چقدر این حرفها برام آشناست ...!!!
بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد ای فاتح بی لشگر من خانه ات آباد حافظ به تمسخر به دلم گفت فلانی دیریست که دلدار پیامی نفرستاد دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم مجنونم و یک شاعرِ دیوانه ی دل شاد دستم به جدایی برسد، رحم ندارم بد شد "گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد" با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد
"شهریار"
گاهــــــــــــــــــــــی / حتـــــــی با شنــــــیدن اســـــم تــــو / قـلبــــــــم تــند تنـــد میزنــه / بدنـــم گـرم میــــــشه / تــــو با مــــــن چـیکار کـردی عشـــــــقم ؟ / این هــــمه شــیـــــدایی فــــــقط با شــــنیدن یه اســــم / به اســـــــــمت قســــــم / تـــو واسـه من یــه حـــــــس دیـگه ای / یــه حـس تکــــــــرار نـشدنی
من غریبانه ترین شعر خودم را گفتم / و تو لبریز ترین حق خودت را خوردی / بغلت امن ترین جای جهان بود ولی / با خودت امن ترین جای جهان را بردی / رفتی از باور دلباخته ها محو شوی / بدتر از باور دلباخته ها، افسردی / با قدمهای بلندی که خزانت برداشت / تن خشکیده ی اشعار مرا آزردی... نه فقط قلب و دل و روح و نفسهایم را / تو غریبانه ترین شعر مرا هم بردى
**************************
از چشم تو دیشب غزلی ناب نوشتم با خون دل و چشم پر از آب نوشتم وقتی وسط شام دلم یاد تو افتاد با بغض تو را گوشه ی بشقاب نوشتم در حافظه ی گنگ شبم یاد تو کم بود تا اینکه تو را بر تن شبخواب نوشتم با پنجره ها اسم تو را زمزمه کردم دلواپسیَم را روی مهتاب نوشتم "درها به طنین های تو وا کردم و تا صبح سهراب فقط خواندم و سهراب نوشتم یک نامه که هرگز نشد آن را بفرستم با حال بد ِناشی از اعصاب نوشتم دیشب غزلی گفتم و شاید پس از این هم از چشم تو هر شب غزلی ناب نوشتم
**************************
در من دیوانه ای جا مانده که دست از دوست داشتنت بر نمی دارد با تو قدم می زند حرف می زند شعر می خواند قهوه می خورد فقط نمی تواند در آغوش بگیردت به گمانم همین بی آغوشی او را خواهد کشت...
برای دیدن استیکرهای تلگرامی و یا تصاویر بیشتر از لینک های پایین استفاده نمایید.