تصویرهای تکست دار سفارشی، جملات تصویری غمگین با عنوان دیگه دلم واست پر نمیزنه، دیزاین عکسای تیکه دار ناراحت، جمله های خواندنی شیک راجع به دیگه دلم برات پر نمی زنه واسه پروفایل، یادداشت های تصویری بی نظیر همراه با متن های خواندنی، دانلود جمله عکسهای فوق العاده زیبا و استاتوس های غمناک تیکه دار با موضوع دلم برات پر نمیزنه مخصوص متن پروفایل، طراحی شده طبق درخواست های شما در همین سایت.
دیگر دلم برای تو هَم، پر نمی زند...
*********************
نه مغرورم نه دلسنگم،نه از تحقیر میترسم
پر از بغضم ولی از "اشک بی تاثیر" میترسم
حریفی خسته ام،شطرنج بازی که کم آورده
که از پیچیده بازی های این تقدیر میترسم
میایی،چای مینوشی،برایت شعر میخوانم
من از سردرد این رویای بی تعبیر میترسم
هم از شهر پر جمعیت آشفته بیزارم
هم از تنها شدن در خانه ی دلگیر میترسم
دلم صحرا و دریا را به آتش میکشد روزی
ازین دیوانه،این مجنون بی زنجیر میترسم.
*********************
تو اصلا برای من خوب نیستی، مثل تمام وقت هایی که سرما خورده بودم و لج میکردم که دلم یخ در بهشت پرتقالی میخواهد یا پبراشکی چرب و چیلی پر کالباس اما مامان فقط یک جمله میگفت "برایت خوب نیست"و من محکوم بودم به آرام نشستن... مثل شب امتحان فیزیک که ویرم میگرفت پنجاه صفحه آخر برباد رفته را از زیر ده تا کتاب تست و جزوه بخوانم و بابا یک دفعه پیش دستی میوه به دست میآمد توی اتاق و از همان نگاه های عاقل اندر سفیهش تحویلم میداد که یعنی فهمیدم الکی جلد مشکی را قایم نکن زیر پنج من برگه ی سفید و من گر میگرفتم وقتی میرفت دوباره شروع میکردم به خواندن و سردرآوردن از عاقبت اسکارلت اوهارای لجبازتر از خودم....ته دلم میدانستم این که شب امتحان نهایی بیفتم دنبال رمانتیک بازی های یک دختر کله شق ممکن است گند بزند به نمره ام اما حس کنجکاوی لعنتی ام میچربید به تمام معادله های حل نشده دینامیک و استاتیک تلنبار شده روی هم...هفت سالم بود که یک شب از شدت دندان درد گریه کردم تا صبح... بعدترش رفتیم کلینیک و دندانم پر شد مامان تمام بیسکوییت های شکلاتی و ویفرهای توت فرنگی را گذاشت توی بالاترین طبقه کابینت آشپزخانه و بعد هم گفت این جور خوراکیا برات خوب نیستن ،حالا اما نوزده سالم شده قدم میرسد هرچندتا بیسکوییت که دلم میخواهد بردارم اما مسئله این است که دیگر آن شوق ملس کودکانه برای کشف دست نخوردگی ها همراهم نیست ،همین چند شب پیش که با مامان نشسته بودیم پشت میز آشپزخانه پرسیدم چرا هنوزم خوراکیا رو میذاری تو کابینت بلنده الان که دیگه بزرگ شدیم گفت نمیدونم عادت کردم شاید...و من خندیدم و به این فکر کردم دوازده سال است هیچ کدام از دندانهایم خراب نشده بعد ترش بغض کردم چون تو هم درست مثل همان ویفرهای توت فرنگی و رمانهای کلاسیک و خیال بافی های محض پانزده سالگی برایم خوب نیستی و من نمیتوانم بگذارمت توی بلندترین طبقه ی کابینت و درش را ببندم نمیتوانم خودم را گول بزنم چون خیلی وقت است قدّم بهت میرسد قدّم خیلی وقت است میرسد اما دستم انگار هیچ وقت
"مریم خسروی"
*********************
دیده بارانی و دل کرده هوایت چه کنم؟
تو نبودی و ز غم پر شده جایت چه کنم؟
نرود پای دلم غیر رهی جز ره تو
غیر از این جان که فدا گشته برایت چه کنم؟
این روا نیست که اینگونه دل آزار شدی
صنما... با دله افتاده به پایت چه کنم؟
میکنی بر همه جانم تو خدایی اما
دله سنگی که خدا کرده عطایت چه کنم؟
بی تو این سینه کویریست به پهنای سراب
بی خدا... با تو و این جور و جفایت چه کنم؟
قاب عکس تو کند ولوله در سینه بپا
مانده ام با هوس زنگ صدایت چه کنم
*********************
شاید برایت نبودِ او در تمامِ عصرهاى روزها و هفته هاى پیشین شکلِ یک علامت سوال بزرگ باشد.شاید فقدانِ هر نشان و حسی از دلتنگىِ متقابل در تو نقطه ى شروع یک نفرتِ مسموم باشد. شاید بگویى مردانه باید گفت: دلم تنگ است،آن هم نه با صداى آرام،با فریاد.شبیهِ ذات دلتنگى: پر سوز. اما من میگویم مرد آن است که توان حفظِ حسِ دلتنگى را در دلش داشته باشد.توان سکوت و زندگى درست پیشِ روى چشمهایی که او را مى ببینند.او را میسنجند و او را تا در شلوغىِ خیابان یا در سیاهىِ شب گم نشود، رها نمیکنند.
"محمد مرکبیان"
برای دیدن استیکرهای تلگرامی و یا تصاویر بیشتر از لینک های پایین استفاده نمایید.