گالری جمله های تصویری خیلی زیبا، عکس همراه با تکست های خواندنی و جمله عکس های بی نظیر غمگین با موضوع مثل بیابان شدن برای پروفایل، استاتوس های عاشقانه با عنوان بیابان مخصوص متن پروفایل، مجموعه تصویرهای نوشته دار ناب با طرح های محشر، عکس همراه با متنهای فوق العاده ناب،
راجع به بیابان، طراحی شده به صورت حرفه ای.
جنگل هم که باشی
درختانت را ببرند
بیابان می شوی
فکر کن زن باشی و احساساتت را بخشکانند...
هوس سفر نداری؟... ز غبار این بیابان...
خانه ویران و بدل حسرت مهمان داریم... دیده گریان و دلی تشنه ی طوفان داریم... منتظر چشم به راه دیده بدر دوخته ایم ... چون بیابان عطش ، حسرت باران داریم...
******************
دل به دلم که ندادی... پا به پایم که نیامدی... دست در دستم که نگذاشتی... سر به سرم دیگر نگذار که قولش را به بیابان داده ام!
******************
خدای من❤️.. من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم.. اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچ ندارم، خالیه خالی ام … فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم دارد از دست میرود… خدایا ما را می رسانی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مان میکنی؟؟؟...... ❤️《 الهی و ربی من لی غیرک 》❤️
******************
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را میجویمت چنان که لب تشنه آب را حتی اگر نباشی، میآفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را
******************
به کجا چنین شتابان؟/ گون از نسیم پرسید/ - دل من گرفته زین جا/ هوس سفر نداری/ ز غبار این بیابان؟/ - همه آرزویم اما/ چه کنم که بسته پایم./ به کجا چنین شتابان؟/ - به هر آن کجا که باشد/ به جز این سرا، سرایم/ - سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را/ چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی/ به شکوفهها، به باران برسان سلام ما را
******************
به کدام شهر به کدام گوشه از جهان؟ اصلاً تو بگو به کدامین بیابان سر بگذارم که خیال طو راه فکر مرا گم کند ؟ ...
******************
آن جا که آه غم زیر باران اشک گم می شد آن جا که گرمای بیابان زیر داغ درد گم می شد آنجا که همه چیز خراب شده بود الا درد حروف دل آدمی دائم میریخت و واج به واج متحیر می شد...
******************
می رفتیم، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سیاه ! راهی بود از ما تا گل هیچ . مرگی در دامنه ها ، ابری سر کوه ، مرغان لب زیست. می خواندیم : بی تو دری بودم به برون، و نگاهی به کران، و صدایی به کویر. می رفتیم، خاک از ما می ترسید، و زمان بر سر ما می بارید. خندیدیم: ورطه پرید از خواب ، و نهان ها آوایی افشاندند. ما خاموش، و بیابان نگران، و افق یک رشته نگاه. بنشستیم، تو چشمت پر دور، من دستم پر تنهایی، و زمین ها پر خواب. خوابیدیم. می گویند: دستی در خوابی گل می چید.
******************
من دلخوشم به سوختن و دوست داشتن... با خون دل حکایت حرمان نگاشتن... عاشق نگشتهای و ندانی چه عالمی است، از دست دوست، سر به بیابان گذاشتن!...