در قدیم الایام رفاقت های و دوستی ها رنگ و بوی دیگری داشت و هر کس رفیق و همدمی صمیمی را کنار خود داشت. اما گذشت زمان دوستی و رفاقت را کمرنگ کرد و اگر به دور و برمان نگاهی بیندازیم اصلا رفیقی با وفا و همدل و همراز را نخواهیم دید.
سختی های زندگی، کمرنگ بودن روابط، فشارهای اقتصادی جوامع را به سمت تنهایی کشانده است و کمتر دیده می شود که دو رفیق سال های زیادی بدون ناراحتی کنار هم بمانند. بیشتر دوستی های امروزی به دنبال کسب منفعت از همدیگر هستند و تقریبا ریشه ی دوستی های سالم و بی توقع خشکیده شده است. افرادی که چوب رفاقت را خورده اند معمولا دیگر سراغ رفیق بازی و پیدا کردن دوست نیستند و داغ فروختن رفیق بر شانه هایشان سنگینی می کند.
در زیر مجموعه ای از متن های سنگین و پر محتوا را برای افرادی جمع آوری کرده ایم که رفیقشان آن ها را به هر دلیلی فروخته و یا کنار گذاشته است و از این بابت احساس ناراحتی و تنفر دارند.
این متن ها و اشتراک گذاشتن آن ها در شبکه های مجازی برای این گونه افراد بسیار مناسب است و به راحتی احساس آن ها را در برابر نامردی رفیق بیان می کند. با هم چند نمونه از متن های زیبا را بخوانیم.
چقدر عمر رفاقتمان کوتاه بود
یک زمانی من و تو دنیایمان با هم بودن بود
اما حالا تو ادعا داری که یکی بهتر از من پیدا کرده ای
چقدر دنیای بدی شده
درست زمانی که من نتوانستم کسی را جایگزینت کنم و هزاران نفر بهتر از تو را بخاطر تو جواب کردم تو دست در دست یکی دیگر رفاقت را جشن می گرفتی
من همه کار کردم
تا به همه نشان دهم که رفیق شفیق دارم
ولی حیف..
**************
چقدر خوب گفته اند که از هر دستی بدهی از همان دست هم پس می گیری
منتظر بمام زمین گرد است
رفیق چندین ساله ام
که مرا دور زدی
و در اوج رفاقت به من نارو زدی
فردا نوبت خودت خواهد رسید
اما این بار حال و روز تو تماشاییست
به خاطر بیاور که چه کسی را به خاطر کی فروختی
**************
خیانت رفیق مثل خفه کن هایی می ماند که به هفت تیر وصل می کنند
خفه ات می کند
بی صدا و در عرض چند ثانیه درونت را در هم متلاشی می کند.
کشته می شوی از زخم دورویی رفیق
**************
ثانیه های ابتدایی که رفیق نابت تو را می فروشد
حتی شاید کمی بعد
دقیقه ها و روزهای بعد از آن
به خودت که می آیی
می بینی که با وجود اینکه درد می کشی اما چیزی حس نمی کنی
چه دنیای تاریک و مبهمی است
در لحظه هزاران بار می میرم
کاش کوتاه شود عمرم
و یا دنیا تمام شود
**************
رفیقم خاصم
تو هم زهرت را نشانم دادی
زهری تلخ
به تلخی قطره فلج اطفال کودکی
زهری که به زور مجبور به خوردنش شدم
تلخی قطره برای سلامتیم بود اما تلخی زهر تو قلبم را فلج کرده است.
**************
بعد از اینکه تو مرا به هیچ فروختی
تمام روزهایم را به خوب بودن
به بی خیالی
حتی به شادی
تظاهر می کنم
تظاهر میکنم که هیچ چیزی ناراحتم نمیکند و بی تفاوتم
چه سخت از جانم می کاهد
این نمایش تظاهر
**************
وقتی نمی توانستی مرهم دردهایم باشی
چرا با تظاهر به رفاقت نمک پاشیدی بر زخم هایم
وقتی نمی توانستی نوش دهی پس چرا بر دلم نیشتر زدی
در هیچ جای دنیا اینگونه رفاقت معنا نشده بود که تو کردی
**************
زخمی که از تو در من به یادگار مانده است را با هیچ مرهمی درمان نخواهم کرد
می خواهم بماند
هر روز نمک می پاشم بر رویش
تا یادم نرود این زخم حاصل رفیقی بود که مرا فروخت
تا یادم بماند هیچوقت سراغت را نگیرم و دلم هوایت را نکند.
**************
اگر می بینی
هنوز تنهام و با کسی رفاقت نمی کنم
چون زخم تو را تازه نگه داشته ام
به خاطر تو نیست
تو برایم تمام شده هستی
اما می ترسم
از رفاقت های این زمانه
می ترسم همه به مانند تو مرا بفروشند
**************
رفاقت تو فقط برای فرارت از تنهایی بود
تنها بدی
آشنا شدی، عادت کردی
رفیق شدیم
همدم و هم راز
اما تو خسته شدی
بی وفا و بی تفاوت
دور شدی چون بیگانگان
و این بار من تنها شدم و بیگانه
اما باید می دانستم
وقتی خواب برای فرار از بیداری باشد
در واقع تمام شده ای
**************
بیایید باور کنیم
که آمدن برخی آدم ها
به معنای ماندگار بودنشان نیست
آمده اند که نمانند و نبینند
و اگر تو
کل دنیا را هم به پایشان بریزی
و رفاقت را در حقشان تمام کنی
باز هم می روند و تو را به ادم های دیگری می فروشند.
برای فروختنت به هر قیمتی که شده
بهانه ای پیدا خواهند کرد
که بروند
دور شوند
و اصلا تو را رفیق حساب نکنند
پس به دلت بفهمان
که هر کس آمد و دست دوستی به سویت دراز کرد
خوب فکر کن
ببین از سر رفاقت آمده
یا از سر عادت
مواظب باش
که دنیا پر از ادم هایی است
که همچنان که دوستت دارند
برایت در جایی دیگر طناب دار می بافند.
**************
در تقدیر هر کسی مردن به شیوه ای خاص و در زمان خاصی است
هر کس یا شب می میمیرد
یا روز
یا بیمار است
یا سالم
از ازل تا ابد مردن به این شیوه بوده
اما من زمانی مردن را با تمام وجود حس کردم که چوب رفاقت خوردم
به کسی اعتماد کرده بودم که حکم برادرم را داشت
من کل شبانه روز راهزاران بار مردم و زنده شدم.
و روزگارم مصداق سخن زییاییست که می گویند بالاتر از سیاهی رنگ نیست
اما رنگ روزهای من از سیاه هم سیاه تر است.
**************
می دونی چیه
گاهی وقت ها یکی را به عنوان رفیق در زندگی راه می دهیم
که احساس می کنیم این فرد نباید هیچوقت تحت هیچ شرایطی فراموش شود.
یک دوست خاص
یک مخاطب ویژه
رفیقی که بیشتر از دنیا برایت ارزشمند است.
این رفیقت دقیقا کسی است که با وجود بزرگیت باز هم در مقابلش خودت را کوچک می بینی
اما یه لحظه یه ثانیه فکرش را بکن
رفیقت تو را در اوج صداقت و وفاداری فروخت
چقدر تلخ و در آور است
من دیوانه ای شدم که روحم سر گشته شده است و دیگر راه خانه ی خود را هم نمی دانم.
**************
از وقتی که پای رفاقتت را در زندگیم بیرون کشیدی
زندگیم دیگر پا نگرفت
**************
در این روزگار بی وفایی و نامردی
دلم یک دوست
یک رفیق شش دانگ می خواهد
رفیقی که دلم با وجودش ارام شود
نارو نزد مرا به دیگرو نفروشد
دلم دوستی می خواهد که در امتحانش را در دوستی پس داده باشد.
من دلم یک دوست خاص می حواهد که محک زیدن و زیر آبی رفتن را بلد نباشد نه اینکه نداند چیست بلکه چنین کاری نکند
رفیقی که ناگفته هایم را بداند و بشنود
وقتی بخندم او حجم غصه و بغضم را بفهمد.
وای عجیب دلم اینچنین دوستی می خواهد
تا بماند و اگر هم بگویم برو، نرود
ماندنش ارام جانم باشد
من اینچنین دوستی می خواهم
**************
رفیق خاصم
نوازشگر خوبی نبودی
رفتی در حالی که قسم خورده بودی
تار مویی که نوازش کرده بودی را با دنیا عوض نخواهی کرد
حال این موها سفید گشته
و عمر رفاقتمان تمام شده است.
**************
ببین رفیق
با بودن و نبودنت هم روزها شب میشود و شب ها روز
ساعت ها و دقیقه می گذرد
اما می خواهم این را بدانی
که رفاقت ما سر کردن شب و روز را زیباتر کرده بود این سر کردن کجا و آن کجا
**************
ما خراب رفیقی بودیم
غافل از اینکه
او همه جا خرابمان کرده بود.
**************
رفاقتی که با وفاداری همراه نشود
ارزششی ندارد و شرط مردانگی نیست
اگر اینگونه باشد که با یک تکه استخوان هزاران سگ رفیقت می شوند.
**************
به لطف دوستان ادم فروشم فهمیدم
که معرفت یک گنجینه ی مهم است
گنجینه ای که هیچ ادم فروشی ندارد
این گنجینه را که نداشته باشی
انگار چیزی نداری
متن های کوتاه و معنادار درباره فروختن رفیق
ضربه خوردن از رفیق به مرتب سخت تر از ضربه خوردن از خانواده و نزدیکان است. چون رفیق همدم تمام دقایقت است. اگر در ابتدای رفاقت توجه خود را معطوب انسان های باارزش و قابل اعتماد کنیم قطعا دچاد دام رفیق های بی معرفت و ادم فروش نخواهیم شد. انسان ها معمولا قدر رفیق های خوب اطراف خود را نمی دانند و بدون آگاهی دوست واقعی خود با دو رویی و خیانت کنار می گذارند. افرادی که از دوستان خود ضربه دیده اید قطعا احساس مشابهی دارند. اگر بخواهید متن های کوتاهی در در وصف فروختن رفیق در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید متن های زیر یک مجموعه کامل و بی نقص است که با جملات زیبا و کوبنده ای به رفیق های نامرد همراه است.
در این حد هم نیستی
که بگویم ادم بی معرفت
چون بی معرفت
اصلا آدم نیست
**************
با سنگدلی و فروختن دوست هیچ کس به جایی نرسیده است
دوستی یعنی ماندگاری و وفای به عهد
**************
دوستان واقعی آن هایی بودند که بی منت کار خوب کردند
هیچ بیگانه ای کاری را که نزدیکترین دوستم با من کرد را نکرده
پس از بیگانه شکوه ندارم
که هر بی معرفتی دیدم
از رفیقم بود.
**************
دوست بی معرفتم
وقتی چترم را برای همراهی انتخاب کردی
یقین پیدا کرده بودم که در روزهای ابری هم دوستی دارم که هم قدمم شده است
غافل از اینکه تو زیر چتر آمدی
که خیس نشوی
بارون که بند اومد
رفتی و پشت سرت را نگاه نکردی
**************
دوست عزیزم وقتی من را به دیگری فروختی این را به یاد بیاور
که وقتی برگ های پاییزی را زیر پایت له میکنی
به یاد بیاور که روزی به تو
نفس هدیه می کردند
**************
متن سنگین و تیکه دار در مورد رفیق نامرد
دوستی و رفاقت یکی از ارتباطات موثر و تاثیر گذار در زندگی هر فردی می باشد. این ارتباط در شکل گیری شخصیت افراد نقش موثری دارد در صورتی که در انتخاب دوست دقت لازم انجام شود. هر دوستی که شما انتخاب می کنید و با او دست رفاقت می دهید ماندگار نیست و ممکن است بخاطر منافع شخصی دوستی را پایان دهد و حتی با شما دشمن شود. مجموعه ی زیر نوشته هایی در توصیف رفیق نامرد است.
رفیق سابق
این جمله را به خاطرت بسپار که
اعتماد المثنی ندارد
**************
نامردترین رفیق کسی است
که بعد از فروختن شما اصرارتان را هم فاش کند.
**************
نمیدانم پشت این پرده چه رازیست
هر آنکس که دم از مردی زد
راحت قید ما را زد
**************
رفاقت مثل سبیله که به هر کسی نمیاد
**************
چه زیبا گفت ناپلئون
که "رفاقت در اوج اعتماد اتفاق می افتد."
درد را بد معنی کرده اند
قطعا کسی که درد را معنا کرده است
از رفیق نامرد ضربه ندیده
از رفیقی که برایت اولویت بود
اما او تو را به قیمتی ناچیز فروخته
درد دقیقا همین است
اینکه چشم هایم را روی هم بگذارم
و به فکر کارها و حرفهایی بیفتم که بینمان بود
به فکر لحظاتی که باهم سپری کردیم
همه چیز لذت بخش و زیبا بود
حتی قهر
و آشتی هایمان
به یکباره چه شد
که اینگونه پشت پا زدی
به تمام خاطراتمان
برای تو ویران کردن آسان بود
کاش هیچوقت هیچ کس از رفیقش خیانت نبیند.
**************
اگه می بینی بی دلیل گریه ام می گیرد
نشان از ضعفم نیست
من چوب اعتماد به رفیقم را می خورم
دلیل گریه هایم همین است
روزی که از شوق و اعتماد قهقه می زدم
هیچوقت انتظار چنین روزی را نداشتم
انتظار روزی که دوستت از پشت خنجر بزند
و در میانه راه تنهایت بگذارد
اما می گذرد روزهایی که روز ما نیست.
**************
گاهی دلم به حال خودم می سوزد
گاهی از این همه نامردی و خیانت دلم به ستوه می آید
قرار بود جشن دومین سالگرد دوستیمان را بگیریم
اما در خانه تکانی دلت اولین چیزی که بیرون انداختی
رفیقی بود که قول داده بودی تا ابد دست دوستی را ول نخواهی کرد.
من زین پس قول می دهم که در انتخاب دوستهایم تجدید نظر بیشتری به خرج دهم
انتخابهایم صرفا از روی اعتماد باشد.
مطالب پیشنهادی :