بعضی وقت ها کلمات کافی نیستند تا بگوییم مادر یا پدرمان چقدر برایمان مهم هستند. مادران از عقل و مهر بی نهایت آفریده شده اند، به خاطر این است که گاهی احتیاج به گفتن نیست، زیرا آنان خودشان درک می کنند. حتما زبان چشم های ما را مادران بلدند. مادر شخصیت خاصی در زندگی هر شخصی است، مهم نیست چقدر پیر می شوید و یا چقدر مادرتان پیر شده است، همیشه مادر تان را دوست دارید و بودن آن احتیاج دارید و دل گرم می شوید.
چون تنها کسی است که بی قید و شرط شما را دوست دارد. مادر برای همه مقدس است. حتی برای کسی که مادرش را هیچوقت ندیده و یا او را ترک مرده است. یادمان نرود، مادران هم انسانند و شاید اشتباه کنند و یا نداند چه کاری درست است؛ اما این را هم بدانیم که مادران هر چه باشند باید حرمت نه ماه حمل ما را در بطنش نگه داریم. در این محتوا، جملات زیبا و احساسی را درباره مادران نوشته ایم. خواندن این جملات خالی از لطف نیست؛
اما به نظر من نویسنده، برای کسانی که در دنیای شما جایگاه ویژه دارند، دنبال جملات و متن ها نوشته شده نباشید. به قلب تان رجوع کنید. نوشتن برای مادر زیباست. یک نوشته اختصاصی برای موجودی مثل مادر بی نهایت زیباست. در بطن خود دنبال جملات زیبا برای تشکر برای ابراز علاقه تان و برای دلتنگی در وصف مادر باشید.
نترسید، هر چه بنویسید، حتما زیبا و دل نشین می شود. چون آنچه از دل بر آید، لاجرم بر دل نشیند. مادر ها ارزش اینکه یک ساعت به یک متن اختصاصی برای او فکر کنید و بنویسید را دارند. عمیقا در قلب تان کاوش کنید و فکر کنید چه چیزی زیباست تا به این زن بگویید که لایق او باشد، کسی که به طور وصف نا پذیری خودش را قربانی کرده است تا شادی را در زندگی شما القا کند.
برای نمونه و برای سر نخ دادن به ذهن شما، جملات مالی را کرد آورده ایم. امیدوارم از خواندن آنها لذت ببرید.
دلنوشته های خیالی در وصف مادر
براین باورم هیچ کلمه یا جمله ای دروصف مادرومهرمادری وجودندارد.
مادررا چه بنامم؟ مهربان؟ ایثارگر؟ زیبا؟ صبور؟
همه کلمات و جملات ناقص و عاجزند در وصف او. مادر را باید همیشه نگران نامید. قلبش همیشه و هر زمان برای فرزندانش خارج از سینه می تپد.
مادر قلب تپنده خانه، پناه روزهای نا امیدی است.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از ناراحتی ها، از دلتنگی ها و از نا امیدی ها که بگذریم باید بگویم؛ مادر که بخندد همه خوشبخت یم.
تمام امید ها در دل های ماست و همه دلتنگی ها به دیداری ختم خواهد شد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
غصه نخور جان مادر درست می شود. مادرت همیشه مثل کوه پشتت ایستاده است.
این جملات می دانید حکم چه چیزی را دارد؟
حکم اثر کردن مرفین بعد از دردی شدید و طاقت فرساست.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مهم نیست چند سالت باشد. کودک باشی یا جوان یا موهایت جو گندمی شده باشد و میانسال باشی. باز هم محتاج توجه و محبت مادرت هستی.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
می دانی چه وقت وجود مادر را بیشتر از هر زمانی دیگر حس می کنی. زمانی که به بن بست می رسی، از همه می بری وبا تمام وجود می دانی که کارت به جز با لطف خدا درست بشو نیست که نیست… آن وقت مادرت را می بینی بر روی سجاده درحال گریه کردن برای گشایش کارت التماس می کند.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خداوند مادر را از جنس خودش آفرید تا رحم بیاورد بر کودک خرد سالش که جز با شفقت او احدی نمی تواند از آب و گل در بیاید ….
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هیچ وقت فراموش نمی کنم روزی که به خاطر مشکلی سر موضوعی برام پیش آمده بود با مادرم درددل کردم. بدونه هیچ حرفی بلند شد، سجاده اس رو پهن کرد و به سجده رفت.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مادرم همیشه می گفت؛ کاش عمر نوح مال من بود. با خواهرام می خندیدیم. مادرم از مرگ می ترسد.
تا وقتی مادرمون فوت کرد. الان معنی حرفش رو می فهمیم. مادرمون مرد و هیچ کس دیگر برایمان دعای خیر نکرد. هیچ کس دلش برای دیر آمدنمان شور نزد. هیچ کس دیگر برای شفای بیماری مان نذر و نیاز نکرد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
وقتی پشت فرمونم و مادرم کناردستم می شینه تا مقصد یک کلمه حرف ازش نمی شنوی، غیر پچ پچ و کلمه های از ایه های قران…
یه جور عجیبی دلم قرصه وقتی کنارمه انگار از هیچ چیزی نمی ترسم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کاش موقع به خاک سپردن مادرها زانوان شان را برای فرزندان شان کنار می گذاشتن و دفن نمی کردن تا روزهای که دل گیریم، زانوی بود سرمان را رویش بگذاریم و خودمونو آرام کنیم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عجیب است نه خواندن بلدند نه نوشتن، پس چرا این همه انسان های موفق تحویل اجتماع دادن. چیزهای را به فرزندانشان می آموزند که هیچ جای دنیا و هیچ مدرسه ای وجود ندارد، همچین آموزش بی نقصی را به آدم ها بدهد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همیشه سوال بود برام، چرا گلدون های خونه مادرم هیچ وقت خشک نمی شدن، من این همه به گلدون هام می رسیدم. ولی به خوبی گلدون های مادرم نمی شدن.
تا مادرم فوت شد. گلدون هاش خشک شدن. الان می فهمم خانه ی که مادر در آن نفس بکشد، گلدون هاش هیچوقت خشک نمی شن.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اگه… یادت بخیر مادرم. وقتی بودی هر پنج شنبه عصرهمه بچه ها و نوه هات دور خودت جمع می کردی، نوه هات شلوق می کردن ولی تو صبورانه فقط قربون صدقه شون می رفتی.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کافیه به مادرت بگی فردا ساعت ۷ بیدارم کن. هربار فکر می کنم، اصلا نخوابیده منتظر ساعت ۷ شده. تا منو بیدارکنه، اشک تو چشمان از این محبتش جمع می شود.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چقدر داستان مادرم و فصل پاییز شبیه هم اند. در حین زیبایی. رنگ پریده. لرزان؛ و چروک خورده
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
راست است بهشت زیر پای مادران است؟ پس پاهایت را روی چشمانم بگذار تا نظاره گر بهشت باشم. مادرم زیباترین نعمت خداوندی.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
روزهای دلتنگی م، نا امیدیم. بیماریم، وقتی که مادرم می خندد خوشبخت ترینم. سالم ترینم. شادترینم. لطفا بخند مادر می خواهم، ساعانی بدونه دغدغه زندگی کنم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
انگار خدا صدای مادرها رو با آرامش خاصی آفریده است. وقتی توی ازدحام جمعیت یا گرفتاری های روزمره. صدایش را می شنویم انگار تمام خستگی از دوش مان برداشته شده.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حتی وقتی مریض است، اجازه نمیدهد برایش مادری کنیم. حتی یک روز. انگار مادری کردن فقط برازنده خودش است. همش حواسش به غذا خوردن و دلواپس رفت و آمدنمان می شود.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هنوزم بعد سالها از رفتن مادرم، وقتی به موفقیتی می رسم ازخودم راضی می شوم. سر مزارش می روم صدایش می زنم. مادرم ببین و بهم افتخار کن. ببین به آرزویت رسیدی. دعاهایت مستجاب شدن.
تو خونه خودمم همیشه سعی می کنم، مثل مامانم نظافت کنم. همیشه گوشه چشمی کاراش رو از دور تماشا می کنم که چجوری انجام میده، اون همه آرامش تو انجام کار هاش برای این بود که ذهنش درگیر کار خونه نبود، درگیر بچه هاش بود.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
وقتی کوچیک بودم و روز مادر می رسید، همش می گفتم؛ ای کاش پول داشتم و برای مادرم کادو می خریدم. بزرگ که شدم پول داشتم
ولی وقت نداشتم. الان فقط حسرت می خورم، هم پول دارم و هم وقت ولی مادر ندارم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نه ماه منو تو شکمت نگه داشتی، تمام دردها و زحمات حاملگی رو به جون خریدی، درد زایمان که سخت ترین و شیرین ترین درد دنیاست رو تحمل کردی تا منو به دنیا بیاری. بعد بی خوابی های
شبانه، نق نق های من، نوپا شدنم، ایا بهشت کم نیست برای جبران زحمت هایت؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عزیز تر از جانم مادر مهربان و صبورم. منو ببخش اگه خواسته و
ناخواسته باعث رنجشت شدم. صدایم را به هوای صبور بودنت بلند کردم. بخاطر اشتباهاتم رنج کشیدی و تحمل کردی. تو مهربان ترین فرشته زمینی.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
انقد صدات زدم مامان. جواب دادی مامان به فدات، دردت به جون مامان… تا همه دردها به جونت افتاد؛ و مثل شمع سوختی و تموم شدی. چقدر دلم برایت تنگ شده.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اینو برای اونای می گم که قدرمادر هاشون رو نمی دونن. گوشه سالمندان ولش کردن به امان خدا……
وقتی مادرت شد یک قاب عکس خالی روی دیوار یا عکسی قدیمی توی آلبوم پاره پوره بعد متوجه می شی کی رو از دست دادی.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یعنی من بعد تو. مادرجانم. اگه بغضم ترکید رو شونه کی گریه کنم. یا از خستگی مشکلات توآغوش کی آروم کنم خودمو. مادرم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همه می کن ته تغاریا لوس و نونورن. توجه مادرا بیشتر به آخری هاست و حسودی می کنن. ولی من می گم دردی که ته تغاریا کشیدن هیچ کس نکشیده. چون پیری ومریضی چین و چروک مادراشونو دیدن.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گالری گوشیمو که نگاه می کنم، فقط حسرت می خورم فقط از ته دلم خودمو سرزنش می کنم که چرا بیشتر ازت عکس ندارم. کاش محکم تر بغلت می کردم و عکس می گرفتم. مادر جانم دلم برای بغل کردنت تنگ شده.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر سال روز مادر دلم می خواد، با ارزش ترین کادوی دنیا رو براش بخرم هی ازش میپرسم چی دوست داری، چی لازم داری، چقدر مظلوم و آروم میگه؛ فقط بیاین بهم سر بزنید، برام کافیه مادر.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اگه قرار باشه با همه آدمها مثل خودشون رفتار بشه. هیچ وقت نمی تونیم با مادر مثل خودش رفتار کنیم. ما این همه عشق رو از کجا بیاریم، اصلا بلد نیستیم، نثار کنیم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بهشت زیر پاشه اما دنیا براش جهنم شده تا ما رو به دنیا بیاره. بزرگ کنه. منتظر بشه جاهلیت مونو تموم کنیم. ازدواج کنیم و سامان بگیریم. بعد نوه هاش ضبط و ربط کنه.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
فقط توی یه شرایط زمین خوردن لذت بخشه و قابل تحمل. تنها زمانی که برای بوسیدن پای مادرم جلوش زمین بخورم و زانو بزنم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بوسیدن دست های پینه بسته ی مادرم آرامشی را به ارمغان می آورد که هیچ جای دیگر نیافتم. وسعت دستانش مرزها فراتر رفته،
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
وقتی تو خونه پای گاز یا پای ظرفشویی؛ آهنگی که زمزمه می کنه، با خودم می گم؛ کاش همیشه باشی مادر جان. حتی گل های لب پنجره ات به صدای زمزمه ات عادت دارند.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از بیست سالی به بعد هر سالی سختی خودش رو داره وقتی فکر می کنی نه انقد بزرگ شدی که از پس مشکلاتت بر بیای، نه انقد کوچکی که تو بغل مادرت جا بشی و زار بزنی وگریه کنی. خیلی وقت ها دلت برای آغوش مادرت تنگ می شه ولی جا نمی شی.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو چهارچوب بغلت چقدر می تونه زندگی به کام باشه. چقدر می تونه دنیا بازم قشنگ باشه. تنها آغوش مادر می تونه تنها اون لحظه و هر لحظه متعلق به تو باشه.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چقدر دلم برای خانه مادرم تنگ شده. هفته یک بار هم شده میرم به خونه خالی که مادرم نیست. سرمی زنم. انگار دنبال خاطرات کودکیم، یا حتی دنبال خودم می گردم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
با مادرم رفته بودم کوهنوردی، هندزفری گذاشته بودم وآهنگ گوش می دادم. جلوتر حرکت می کردم. یک لحظه قط شد، صدای نفس های مادرم رو می شنیدم. هندزفریم رو برداشتم. مگه ملودی زیبا تر از نفس های مادر هست.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اگه هیچ جای زندگیت قشنگ نیست. این رو بدون اگه مادر داری و سایه ش هنوز بالا سرته. پس حتما یه جای زندگیت قشنگه.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جز اینکه بگم؛ شرمنده م که بی تو نفس می کشم مادرم، چیزی برای گفتن ندارم. چقدر دلم برای بودنت، چای خوردن کنارت تنگ شده مادرعزیزتر از جانم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پنج شنبه که میشه بازم از کله سحر دلم گرفته س.دلم می خواد بیام بغلت کنم. ببوسمت، بوت کنم، اما مجبورم به همون سرمزار قانع باشم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بعد از هر رفتنی برای دلخوشی بازمانده می گن؛ زندگی جریان داره، باید ادامه داد، نمی شه که زندگی نکرد…
اما بعد رفتن تو زندگی. هیچ که جریان نداشت. برای من متوقف شده مادر جان.
مطالب پیشنهادی :