استیکر نام ها

عکس نوشته ، عکس پروفایل ، تعبیر خواب ، طراحی اسم

عکس نوشته های تپش قلب

دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۴۲ ب.ظ

مشاهده میکنید انواع تصویرهای نوشته دار جذاب و بی نظیرترین جمله عکسهای معنادار و عکس پروفایل و متن با موضوع تپشهای قلبم ویژه متن پروفایل، تصاویر به روز احساسی با طرح های جالب، تصاویر پرمعنی همراه با تکست های ناب با مضمون های خاص راجع به تپش های قلب، دانلود عکسای بسیار زیبای فانتزی غمناک و یادداشت های تصویری با احساس با عنوان تپش قلب برای پروفایل، طراحی شده برای خواسته های شما عزیزان در همین سایت.



تو تپش قلبت به نفسام بنده

غرق خنده میشم تا لبت میخنده

فکرشم محاله که یه روز ما رو بی هم ببینن آدما عزیزم...


عکس متن دار تپش قلب


تپش‌های قلبم سوی بی نهایت می‌رود

همانجا که تو زمزمه می‌کنی: «دوستت دارم...»


****************


چگونه بفرستم تپش هاى قلبم را براى تو تا باور کنى از یاد بردنت کار من نیست.


عکس درباره تپش قلب


ای کاش هیچ وقت صادق نبودم و صادقانه حرف نمیزدم ای کاش میتونستم همیشه دروغ بگم ای کاش منم آدم دورو و دورنگی بودم ای کاش نمی دونستم دوست داشتن، عشق و علاقه چیه ای کاش عاشق نمیشدم اصلا ای کاش قلبم از تپش می ایستاد که از همه ی دردهایی که دارم میکشم راحت بشم... ای کاش میشد که بشه که وایسه که آروم بخوابم.


****************


گناه قلب من بر گردن چشمان زیبایت

تپش های دلم در بند گیسوی پریشایت

نشسته بر دلم تیری که از هجر تو میگوید

ز تاک قند لبهایت، کمانین ماه ابرویت

چنان مه وش که نه مه پاره نه مه نازی و نازی

که ماه و مه رخ و مه جو اسیر قد و بالایت

عزیز من تویی کز عشق می گویی سخن چونان

منم مقهور و مدهوش دم گرم مسیحایت

نگاهت آه! آه دردناکی بود بر قلبم

گناه قلب من بر گردن چشمان زیبایت


****************


یک بار طعم عشق را چشیده ام مزه ی تلخ قهوه سیاه می داد تپش قلبم را تند کرد بدن زنده ام را دیوانه حواسم را به هم ریخت و رفت.


****************


بغـــــــض دارم رفیق! دست هایم را میگیری؟ سرم را میچسبانی بر سینه اَت؟ اجازه میدهی خیس کنم تنت را از اشک هایم؟ بغض دارم رفیق... گوش میسپاری به هق هق هایم؟ مرا میبری به یک جایِ دور؟ دعوتم میکنی به یک آغوش؟ میشود آخرش هم اشک هایم را پاک کنی میخواهم برگردم به زندگی بغض دارم، این روزا گریه شده کار هر شبم، خستم از همه چی، از زندگیم که منو بازی داد، از خودم که نتونستم بازی هاشو تحمل کنم، از قلبم که اونقدر با قرص و دارو تپش هاشو اروم کردم، از دردش که فقط با ارام بخش خوب میشه ، خستم خیلی خسته...


****************


قلبم خیلی تند میزنه... دیگه تپش داره...


عکس نوشته تپش های قلبم


جای خالی ات اصلا به درک... با حس اولین سلام... با تپش قلبم وقتی می دیدمت با پیاده روی های بلند با همه ی خانه های پلاک چهل و چهار... با خنده های از ته دل... با اولین برف..‌. با شر شر باران... با همه ی اینها چه کنم؟


****************


آن خدایی که به قلبم غم داد... خود او باران داد.... زندگی با عطش ثانیه ها میگذرد... میشود ثانیه را جریان داد... من خدا را دارم... آن خدایی که به هنگام غمم میگرید... و به هنگام خوشی های دلم میخندد... شعر من باز پر از صحبت بی قافیه گیست... من خدا را دارم... اوست هر قافیه و وزن و صدا اوست جاری به دل ثانیه ها همه بارانها، همه جریانها،همه تاب و تب دل،تپش ثانیه ها.. پر از صحبت اوست با دلم میخوانم: من خدا را دارم...


****************


تو که بودی؟ تو چه هستی؟ با من چه کردی؟ که در قلبم فقط درد می تپد و با هر تپش خون بر گونه هایم اشک می شود.


****************


یاد لبهایت مرا مست از شرابم می‌کند

دوری از چشمان تو از غصه آبم می‌کند

من برای دیدنت بی تاب و بی تابم ولی

فکر دیدارت مرا از شوق خوابم می‌کند

قلب من جای تپش اسم تو را می آورد

هرکه میبیند مرا با سر جوابم می‌کند!

عاقلی بودم عزیز، عشقت مرا دیوانه کرد

هرکه میبیند مرا عاشق خطابم می‌کند

شاعر چشمت شدم دنیا برایم شد غزل

واژگان چشم تو شاعر حسابم می‌کند


****************


آن هنگام که، باد پیچیده است در مزرعه... درست همان لحظه که نوازش می‌شوند گندم‌ها.. آوایی شنیده می شود از دور.. گوش کن... تپش قلب زمین، پر از نت های تنهایی است...


****************


تاری از موی سرت کم بشود میمیرم. تار گیسوی تو در هم بشود میمیرم. قلب من از تپش قلب تو جان میگیرد آه قلب تو پر از غم بشود میمیرم.


****************


تپشِ قلبِ مرا چلچله ها می دانند شوقِ ملموسِ مرا پنجره ها می دانند از چه دوری تو ز من ای همه دلواپسیم شورِ دیدار مرا ثانیه ها می دانند تا قیامت لب من سنگر بوسیدنِ توست رسم و آئین مرا، صاعقه ها می دانند شب محال ست تو را از نظرم دور کند روزِ من، شوق مرا قهقهه ها می دانند تو نباشی نظری نیست به گلهای سپید چشمِ امید مرا، آینه ها می دانند...




چه دنیای ساکتی...! دیگر صدای تپش قلب ها غوغا نمی کند...! به گمانم همه شکسته اند...!!!


عکس پروفایل تپش های قلب


سکوت من پر از فریادیست که به گوش نمی رسد

من هرگز نخواهم گریست

برای هیچ کس و هیچ چیز

نگاهی به چشم های من بنداز

به این چشم ها اصلا گریه نمی آید

قلب من هم پای اشکهای نریخته ام

هم پای حرف های نزده ام می تپد

مثل همیشه

طبق معمول

بر حسب عادت می تپد

و تو این سکوت پر فریاده مرا هرگز نخواهی شنید مگر وقتی که معنی تپش های آشفته ام را بفهمی

هرگز اشکهای نریخته ام را نخواهی دید مگر زمانی که بغض پنهان در سرچشمه ی جوشان اشکهایم را حس نکرده ای

تو

هیچوقت

هیچوقت

هیچوقت

حرف های نزده ام را نخواهی شنید

تا زمانی که حرف های تلنبار شده در چشمانم را نخوانده ای

تو هرگز مرا نخواهی شناخت

تا زمانی که در خودم

به دنبال خودم نگشته ای...

(حدیث عباسی)


****************


یکبار بی هوا و اتفاقی،

کاملا اتفاقی چشمت می افتد به عکس کسی که خیلی وقت است، فراموشش کرده ای

دلت می خواهد هر چه بدوبیراه در طول سال های زندگی ات یاد گرفته ای را نثارش کنی

ناسزا می گویی

و با غیض و نفرت تک تک اعضای صورتش را نگاه می کنی و باز به صاحب عکس بدوبیراه می گویی

آنقدری که هر که از دور تماشایت کند، میخکوب رفتارت می شود

و خودت هم هاج و واج می مانی که این همه نفرت را کجای دهانت پنهان کرده بودی و حالا از لا به لای کدام یک از حفره های چرک زده بیرون کشیدی و داری یکریز بر سر زبان می آوری

دلت نمی خواهد دیگر به اش فکر کنی

و در عجب می مانی که مگر خاطره ها چقدر مهم هستند

آن معاشقه ها،

آن دست هایی که تنگ می شدند بدور کمرگاهت،

آن شوق تشنه ی احساس...

چقدر نقش دارند مگر این ها که نمی شود از ته دل فراموش شان کرد

مگر خاطره‌ها چقدر جان دارند!!!

به عمد می روی سراغ عکس آدم های غریبه تا به خودت ثابت کنی که او با بقیه هیچ فرقی ندارد

با یک گارد سنگینی می روی سراغ آزمون مقایسه و یقین داری که پیروز بیرون می‌آیی،

اولی را با بی تفاوتی نگاه می کنی

و به دومین آدم غریبه که می رسی، برمی‌گردی

دوباره از نو عکس کسی را که قرار است برای همیشه فراموشش کنی، با دقت می بینی،

خوب نگاهش می‌کنی،

لمسش می‌کنی،

تپش قلب می‌گیری،

دست هایت یخ می‌زند،

بدنت گر می‌گیرد

دلت می‌خواهد تمام آن بد و بیراه‌ها را دوباره نثارش کنی،

که چرا خاطره‌هایش اینقدر ماندنی ست

که چرا با تمام غریبه‌های شهر فرق دارد

که هزاران چرای بی جواب دیگر

و بعد تصمیم می‌گیری که دیگر هیچ ناسزایی را به او نگویی

که او بی گناه است و تقصیر از خاطره هاست

خاطره هایی که صدتا جان دارند و هیچ وقت هم نمی میرند

تنها کاری که از دستت برمی‌آید این است که بر این خاطره های معلق لعنت بفرستی

و بر او که با تمام غریبه‌های شهر فرق دارد.

(شیما سبحانی)


عکس پروفایل تپش قلب


برای دیدن عکسهای دیگر مربوط با این موضوع از لینک های پایین استفاده کنید.

استیکر


نظرات: (۰) کامنت خود را ثبت کنید و منتظر پاسخ باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی