استیکر نام ها

عکس نوشته ، عکس پروفایل ، تعبیر خواب ، طراحی اسم

عکس پروفایل صدای قلب عشقم + متن

يكشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۷:۲۵ ب.ظ

گالری یادداشت های تصویری جذاب و عکس نوشته های متنوع، تکست های عاشقانه خیلی زیبا و جمله عکسای فانتزی بی نظیر با موضوع تویی صدای قلبم واسه پروفایل، استاتوس های احساسی و استیکرهای عشقولانه در مورد شنیدن صدای قلب برای متن پروفایل، تصویرهای جمله دار در کنار متنهای عاشقانه با عنوان صدای قلب ساخته شده طبق درخواست های شما در همین سایت.



گاهی شنیدن صدای قلب کسی رو که دوسش داری

زیباترین موسیقی دنیاست...


*******************


هیچوقت به صدای قلبت گوش نده... همیشه قلب درخواستای نا به جایی میکنه...


عکس پروفایل صدای قلب عشقم


چقدر آرام میشوم

وقتی...

عطر نفس هایت

به صورتم میخورد...😍

چقدر غرق شدن در تورا

دوست دارم...💕

وقتی دستانم را

در دستانت میذاری...

چقدر آرامش دارم

وقتی

چشمانم را می بندم ...🙈

در تو غرق میشوم...

دلم میخواهد

صدای قلب مهربونتو بشنوم...💖

میخوام تمام لحظه هامو

با تو باشم...

کنارت...

همراهت...

هم آغوشت...

هوای تو رو نفس بکشم...

ارزش لحظه های با تو بودنو

با هیچ چیز دیگه

عوض نمی کنم...

صدبار گفتم

بازم میگم:

دوستت دارم ،

دوستت دارم،

دوستت دارم...

تا هر زمان زنده باشم


*******************


بهترین چیز توی دنیا اینه که به صدای قلب یه نفر گوش بدی و بدونی که به خاطر توئه که اینجوری میزنه.


عکس درباره صدای قلب


آرزویم

همه این است

که هر صبح، دلم

به صدای

تپش قلب تو آغاز شود ...

)محمد شریفی)


*******************


چقدر صدای آمدنِ پاییز

شبیه صدای قدم های تو بود

ملتهب، مرموز، دوست داشتنی...

چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست

نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف...

چقدر صدای خش خش برگ ها

شبیه صدای قلب من است

که خواست، افتاد، شکست...

چقدر این پیاده روها پر از آرزوهای من است

نارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست، مست...

چقدر پاییز شبیه دلتنگی ست

شبیه کسی که بود، رفت

کسی که دیگر نیست


*******************


قلب من از صدای تو

چه عاشقانه کوک شد


*******************


🍂🍁ضربان قلب من با صدای قلب تو میزنه...


*******************


چه دنیای ساکتی !

دیگر صدای تپش قلب‌ها

غوغا نمی‌کند

به گمانم همه شکسته‌اند...


تصاویر راجب صدای قلب


صدای قلب نیست

صدای پای توست

که شب‌ها در سینه‌ام می‌دوی

کافی‌ست کمی خسته شوی

کافی‌ست بایستی...

)گروس عبدالملکیان)


*******************


اینکه نمیدانی چه مرگت است! عجیب تلخ است نمیدانی از چه دلت گرفته است... از گذشته، از حرف ساده ای مثل تو، یا صدای خنده ی تلخه دختری که عجیب حس میکنی راه تو را میرود... یا از حرفهای دیگران که نگویم معلوم نیست دل دارین یا شمشیر دولبه که حتما زخم بزنن فرقی هم نمیکند دل باشد یا دست 😏 آدمها عجیب،غریبن کاری با دلت میکنن که به جنون بررسی بعد انتظار دارن باز هم از آنها نترسی حتی من هم غریبه ام که شنیدم بگویند به من حواست هست که دل میشکنی؟ !😒 آری دل میشکنم💔 بیشتر آدمهای این دیار دست به روی قلبشان بکشی میبنی هم زخم دارند هم جای بخیه ولی بعضی ها به جز زخم و بخیه متلاشی اند. اصن جایی برای احساس نمانده است ولی شک میکنی👽 این لبخند با این قلب؟ نوچ... اصن نمیشود ولی دو دقیقه به فکر فرو بروی  میفهمی عجب ترکیب کشنده ای... خلاصه نشکنید

)یسنا نوشت)


*******************


سالها گذشت تا فهمیدم در نگاه مبهم و سکوت غم انگیز شبانه آدما یه دنیا حرف پنهانه،

فهمیدم شب یعنی  رمان دلتنگی، یه عالمه حرف نگفته، و یه صندوقچه پر از رازهای سر به مهر،

فهمیدم آدما  غماشونو در تاریکی شب تو سینه مخفی میکنند و گاه با یک موسیقی درام بر زخم هاشون مرحم میزارن

به نظرم صدای تپش قلب عاشق در نقطه  صفر عاشقی، برای دیدار معشوق، بهترین ملودی شورانگیز دنیاست...

)مرضیه مینایی)


عکس نوشته صدای قلب عشقم


به خودم آمدم و دیدم قلبم بدون

چون و برایت میزند

قلب دست نیافتنی ام حالا با لبخند به من نگاه میکرد و در گوشم نجوا میداد :

«خیلی دوستش دارم»

بیچاره قلبم نمی دانست ته این داستان ها تلخ است ....

کل روز را با قلبم کلنجار می رفتم و برایش دلیل و منطق جور میکردم اما شب ...

امان از شب ها

دوباره می پرسید: " چــــرا "

چرا به او نمیگویی دوستش داری؟

آرام نوازشش کردم ببین قلب جان

من نمیخواهم بشکنم، نمیخواهم ضعیف باشم،

نمیخواهم صدای خرد شدنم را بشنوم...

قلب عزیزم نمیتوانم بگوییم، نمیتوانم در چشمانش نگاه کنم...

نمیشود، اصرار نکن

قلبم آن شب پس از آن بحث ساکت شد...

دیگر اصراری به گفتن دوستت دارم نمی کرد، خوب فهمیده بود که غرورم را ترجیح دادم...

فقط وقتی میدیدمش باز هم خود را بر قفسه سینه ام میکوبید بازهم بیقراری میکرد.

سال ها از آن روز ها میگذرد ...

و من هم با آن غرور عزیزم به زندگی ادامه میدهم...

امروز در خیابان از کنارش رد شدم

موهای جو گندمیش نشان میداد، پستی و بلندی های زندگیش را...

و دست دختر کوچولویی را در دستانش فشرده بود و آن دخترک بامزه هم بابا صدایش میزد ...

آخ که چشمانش همان چشم های پدرش بود،

بازهم قلبم همانند همان روز ها خودش را بر قفسه سینه ام میکوبید و در گوشم نجوا میکرد: «چه میشد اگر آن غرور مسخره ات را می شکستی؟!»


برای دیدن عکسهای دیگر مربوط با این موضوع از لینک های پایین استفاده کنید.

استیکر


نظرات: (۰) کامنت خود را ثبت کنید و منتظر پاسخ باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی