استیکر نام ها

انتخاب نباش

اولویت باش

با کسی بمون که

براش یه اولویتی

نه یه گزینه

آرام آرامم... حال من خوب است...!!! درمقابل نبودنت هم کنار آمده ام هم کوتاه آمده ام... چه کنم؟ جانی برایم نمانده که بجنگم... شدنی نیست این که به زور بخواهم مال من شوی... من تمام تو را تنها برای ''خودم'' میخواستم

... تمامت مال من نشد که هیچ... حضور نصفه و نیمه ات را هم ندارم... میدانی فرق من و تو با باقی آدم ها و روابطشان در چیست؟ این که من خودم گفتم که بروی... میدانی چرا؟ اصلا میدانی چرابه دروغ گفتم نمیخواهمت؟؟؟ این توجه لعنتی همیشه نقطه ی ضعف من عاشق بود... نقطه ضعفم رازیر سوال بردی... چرخیدی و چرخیدی... ‌چرخیدی وچرخاندی تا آخر سر خودم خسته شوم و پاپس بکشم...

من تو را میخواستم... توجهت را... دوستت دارم گفتنت را... اما تو جا زدی... چه میکردم؟ میماندم وعاشقترت میشدم؟ میماندی و بیش از پیش مایه ی عذابم میشدی؟؟ نه جانم اشتباه محض بود اگر میماندم و میگذاشتم که بمانی‌... اشتباه محض بود اگر میماندیم در دل یک رابطه ی بیمار و گنگ و پوشیده

شماهایی هم که الان میخوانید این درد و دلهای تکراری مرا به هوش باشید... ادامه ندهید رابطه های مریضتان را... تمامشان کنید اگرنه خودتان تمام میشوید... اگر واقعا کسی دلبسته و دلداده ی شما باشد مثل روز اول برایش تازگی خواهید داشت... کنارتان نمیگذارد...‌ برایش دراولویت هستید... اگر اینطور نیست پس بدانید پای شخص سومی در میان است یا اگر هم نیست شما مخاطب خاص مخاطب خاصتان نیستید... تمامش کنید...

واز طرفی روی صحبتم با گروهی دیگر است که دسته ی همیشه ظالم به گروه اولند... شما را به خدا بگذارید دیگران بفهمند در رابطه با شما کجا ایستاده اند و شما با آنها چند چندید؟ چرا بعضیهاتان به عمد میگذارید روابطتتان با اطرافیان در هاله ای از ابهام قرار بگیرد... اینقدر زجرکش نکنید دوستدارانتان را... اینقدر عذابشان ندهید... میدانم خوب میدانم گاهی خود شما هم دوست دارید روابط مبهمتان را وکسی را که سر دیگر آن رابطه است... اما این راهم بدانید که روزی که اصلا هم دورنیست فرا میرسد که او خسته میشود از بلاتکلیفی... میبُرررد... میبُرد و کنارمیکشد... اما نه یک عقب نشینی عادی و ساده... تکه ای از وجودش را پیش شما جامیگذارد وپاپس میکشد...

خلاصه این که عاشقهای دلداده و معصوم پایان دهید این روابط مریض را اگر بخواهدتان نمیگذارد خداحافظی شما پایان با هم بودنتان باشد... نمیگذارد بگذارید وبروید...

و شماهایی که سرتاسر وجودتان یا غرور کاذب است یا ترس یا هر چیز دیگری که مانع زیبایی باهم بودنتان بادیگری میشود دست بردارید... دست بردارید از مریض کردن آدمهای اطرافتان و روابطتتان... احساستان را با شجاعت تمام بیان کنید... یا لااقل اگر نمیتوانید پس کج دار و مریض ادامه ندهید که طرف بماند فلانی مرا میخواهد یا نه؟ یا وقتی که دیدید طرف مقابلتان شما را رها کرد و رفت یک طرفه به قاضی نروید که بی وفا بود... شاید شما به حد کافی وفادار و صادق نبودید و کفریش کردید...شاید او با این عمل و شجاعتی که با سختی تمام به خرج داده خواسته یک دوستت دارم... یک نرو و بمان از دهانتان بشنود... پس اگر هنوز احساسی در وجودتان باقی است، تردید و ترس را کنار بگذارید و به او بگویید... شما نمیدانید که گاهی او چقدر نیازمند گوشه چشم نشان دادنی از جانب شماست... اگر هنوز دوستش دارید نشان دهید... به خدا که آنوقت همه چیز زیباتر میشود...

گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی، نفسی برای ماندن در کنار او نخواهی داشت... پس با کسی بمان که نصف راه را به سمتت دویده باشد...

****************

کسی چون من اگر دیدی، برای ماندنت جان داد

از او بِستان جانش را، ولی با او بمان لطفا...!

****************

گاهی ادای رفتن در می آوری ! فقط خودت میدانی که چمدانت خالیست و پایت نای رفتن و دلت قصد کندن ندارد ادای رفتن در می آوری بلکه دستی از آستین درآید و دودستی بازویت را بچسبد و چشمی اشک آلود زل بزند توی چشمانت و بگوید بمان! و تو چقدر به شنیدنش محتاجی... گاهی ادای رفتنی ها را در می آوری بلکه به خودت ثابت کنی کسی خواهان ماندنت هست هنوز و وای از وقتی که نباشد کسی... با چمدان خالی و پای بی اراده و دل جامانده کجا میشود رفت؟؟ کجا...

ناله از دوری آن کن که تو را میفهمد

عشق خود صرف همان کن که تو را میفهمد

درد دل،شعر قشنگ، اینهمه احساس لطیف

به کسی این سه بیان کن که تو رامیفهمد

نوجوانی و جوانی چو بهاریست به عمر

پای آن عمر خزان کن که تو را میفهمد

عاشقی سود ندارد به خدا من دیدم

پای آن یار زیان کن که تو را میفهمد

اشک، وصل است به خون دل و آن شاهرگت

بهر آن اشک روان کن که تو را میفهمد

گر غمت خلق بدانند شماتت بکنند

پیش آن سرت عیان کن که تو را میفهمد

بگذار هر که دلش با تو نباشد برود

به کسی هی تو بمان کن که تو را میفهمد.

****************

بمان... ولی به خاطر غرور خسته ام برو... برو... ولی به خاطر دل شکسته ام بمان... به ماندن تو عاشقم... به رفتن تو مبتلا... شکسته ام ولی برو... بریده ام ولی بیا... چه گیج حرف میزنم... چه ساده درد می کشم... اسیر قهر و آشتی....میان آب و آتشم... ببین چه سردوبی صدا... ببین چه صاف و ساده ام کسی که دوست داشتم...به دست باد داده ام... چه عاشقانه زیستم... چه بی صدا گریستم... چه ساده با تو هستم و... چه ساده بی تو نیستم... تو را نفس کشیدم و ... به گریه با تو ساختم.... چه دیر عاشقت شدم... چه دیرتر شناختم...

همیشه با کسی بمون که دوست داشته باشه

همیشه با کسی بمون که برات ارزش قائل باشه

همیشه با کسی بمون که بی یادِ تو نفس نکشه

و همیشه با کسی بمون که تو رو واسه خودت بخواد

عشقم، عاشقانه دوستت دارم...