گالری عکس نوشته های زن و مرد باعشق و متنای خیلی احساسی جالب، تصویرهای جمله دار خاص عاشقانه و استاتوس های احساسی با موضوع بودنت در کنارم، جمله عکسهای بی نظیر در طرح های فوق العاده زیبا در مورد بودنت کنارم برام مهمه، انواع مختلف یادداشت های تصویری قشنگ و تکست های خواندنی با عنوان بودنت کنار من، آماده شده طبق سلیقه های شما در همین سایت.
خوبی بودنت اینهکه حتی توی دعوا هم صدات بهم آرامش میده
همین که هستی و باهام بحث میکنی میفهمم برات هنوز مهمم
همین واسهم خوبه
اگر بودنت
به زندگی کسی معنا میدهد،
زندگیش را بی معنا نکن...
******************
بمووووون دل من فقط به بودنت خوشه...😔💔
از بودنت برایم باوری ساختی،
که بی تو بودن را باور ندارم...
******************
تو تا وقتی باشی همه چیز خوبه،
بودنت آرزوست...
تنها کسی هستی
که با بودنت فهمیدم
زمین هم هنوز
فرشتهای دارد
که برای دوست داشتنَش
نباید قسم خورد...
******************
نفسهایِ تو را
در شیشه پُر کردم،
هوایِ روزهایِ بودنت
را همچنان دارم...!
بودنت
بهترین اتفاق زندگیمه
مرسی که هستی
******************
بودنت یک جور...
نبودنت یک جور...
با تو تمام بلاتکلیفیها را
تجربه کردم!
******************
تو منو میخوای و
منم بودنت رو
چه خواستهی خواستنیای
از خدا خواستیم
******************
اینجا من،
بستگی دارم
به تو
به حرفهایت،
به آرامشت،
به بودنت...
اینجا اگر
تو باشی،
فدای سر هر
که میخواهد
نباشد...
آدم ها را از بودنشان
مطمئن نکنید
بگذارید دلهره نبودنتان را
حس کنند...
بین خودمان باشد ها
این روزها اگر کسی را از
بودنت مطمئن کنی
میرود دورهایش را میزند...
******************
خوش بحال من که با بودنت درکنارم
خوشبختترین حوای زمینم...
******************
عشق است و دگر نیست
در این آشفته نگاهم،
در لابلای شعرها،
در قلب بیقرارم!
عشق است و دگر نیست،
در این رخسارِ بی رنگ،
در این تمنای بودنت!
عشق است و دگر نیست مرا
لرزشِ دستانم...!
گاهی که
به بودنت فکر میکنم...
نفسم حبس میشود،
میلرزم
از این همه خوشی...!
جانا
فکر کن اگر باشی
وای که از شادی
نَمردنم
معجزه است...!
(فرهاد صبوری)
******************
وقتی می گویم: تو؛
یک نفر با قد صدوچند سانتی جلو چشمانم قامت نمی بندد
به هیکل تمام آدمها، چشم چشم دو ابرو...
نه؛ این نیست.
وقتی می گویم تو،
وسعت یک کوه، نه
یک کوهستان مخاطب همین دو حرف من است که در دشت های امن عظمت انسانی
از هر چهار کنج جغرافیایی پهنای دنیا
گذشته اند.
تویی که من می گویم
تکه ای از مایی ست که آن لحظه
سقفِ هفت آسمان من است
و موج در موج
نیلی پرخروش دریاها
و هم، آرام ساحلی که قایقم در آن آرمیده؛
و همین مجموع تضادهای قشنگ بودنت، کم معجزه ای نیست...
«تو» که می گویم
چیزی از وجودم برمی خیزد
در مقابلم می نشیند
می درخشد
گرما می دهد
با شکوه و آرام؛
و من
در آغوش چشمانش می غلتم
تا رنجهایم آرام یابند. بزرگ شوم.
باران، و کمی آسمان.
وقتی می گویم «تو»
دور تا دورم حصاری از جنس امنیت
بالا می رود
و آن وقت، تا چشم کار می کند
گرگها رفته اند
سوز سرما خوابیده
و من
چه
عاقبت بخیر شده ام.
ای «تو»؛
به نام تو
آغاز شد هستی ام
تو را می ستایمت از جان.
و به نام تو
هر صبح
هر دم
آغاز می شوم...
جان دلم بیداری...؟
همان بهتر که خواب عمیق داشته باشی و من ساعت ها چشمان خواب رفتهات را ، مژگان در هم تنیده ات را، موهای پیچ خورده و لبان بسته ات را نگاه کنم.
تو بخواب جان دل...
من هم میخواهم بخوابم اما نمیتوانم...
از پشت پنجره اتاق، درختان مهتاب خورده را میبینم... برمیگردم و تو را مینگرم... با لبخند، بودنت را با درختان در میان میگذارم...
میدانید سبزک ها و زردک ها...
روزی که دیدمش فکر هم نمیکردم که لیلی شوم... شیرین هم شدم انگار... کام و زبان و روزگارم هم شیرین شد.
هر روز بیشتر از دیروز کوه کندم و خودم را از دنیای دخترانه معمولی ام به دنیای متفاوت فرهاد قصه ام نزدیک کردم... اجباری نبود هرگز!!!... او ایستاده و آغوش باز کرده بود
من انتخاب کردم تا از انسان های سر سخت و بی وفای زمانه دل بکنم و فقط او را نگاه کنم .
-دوباره برمیگردم و نگاهت میکنم... چشمانت را نیمه بازمیکنی و با صدای بم و گرفتهی مردانهات، که مرا عاشقتر میکند نامم را صدا میکنی...
سبزک ها و زردک ها را رها میکنم و کیف میکنم از اینکه چند دقیقه نبودنم برایت پررنگ بود و هزار بار خدا را
شکر میکنم برای داشتن تو، در این دنیای شیرین من...
(نیوشا رضایی)
برای دیدن عکسهای دیگر مربوط با این موضوع از لینک های پایین استفاده کنید.