استیکر نام ها

یه روز بالأخره می بینمت اتفاقی جایی...

میدونی دوسِش داشته باشی

اما دیگه دلت نخواد حتی اتفاقی ببینیش

یا اسمشو بشنوی

یعنی چی...؟

کجای شهر قدم میزنی؟

میخواهم کاملاً اتفاقی از آنجا رد شوم...

*********************

دنیا اِنقدر کوچیکه که

کسایی که ازشون بدت میادو هر روز میبینی؛

و اِنقدر بزرگه که

کسایی که دوسشون داری رو حتی یه بارم اتفاقی نمی بینی!

حال غریبی دارم! مثل حال کافه‌های پاییز، مثل حال غروب غریبش، آن‌که دل تنگ را تنگ‌تر می‌کند. مثل یک درام عاشقانه‌ی آرام، حال کسی‌ که به دلش افتاده، اتفاقی در راه است.

*********************

چه معنـــــى دارد زندگى…!؟ وقتى که هیچ اتفاقى من و تو را سر راه هم قرار نمى دهد!

*********************

این اتفاقی نیست که من تو این شلوغی دیدمت...

روز اول خیلی اتفاقی دیدمت... روز دوم الکی الکی چشمهام به چشمت افتاد... هفته بعد دزدکی بهت نگاه کردم... ماه بعد شانسی به دلم نشستی و حالا سالهاست یواشکی دوستت دارم...

*********************

آخرین قراری که با هم گذاشتیم این بود: دیگر سر راه هم "سبز" نشویم دیروز زیر باران اتفاقی به هم بر خوردیم سبز تر از همیشه دیدمت اما من همچنان پای قولم هستم چرا که بعد از رفتنت خشکیدم

گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش! سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست! رفتنت یعنی مصیبت، زجر یعنی باورش یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که خسته از تکلیف شب، خوابیده روی دفترش جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها یک طرف سیگار و من، یاد تو سمت دیگرش... مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش...