عکس نوشته همراه با متن های زیبا و خنده دار با موضوع شلخته بودن ، خیلی شلخته ام برای پروفایل ، معرفی استیکرها، جملات ناب تصویری و متن دار جالب و قشنگ درباره به هم ریختگی مخصوص پروفایل
مطالب با تصاویر در مورد آدم شلخته را به زودی در سال 96 همینجا شاهد هستید.
تو همیشه شلخته ای... با آمدنت ذهنم را به هم ریختی با رفتنت دلم را...
به کودکت نگو : بر دیوار خط نکش
بلکه بگو : بر برگه ای بکش ، سپس آن را به دیوار میچسبانیم .
نگو : برخیز و نماز بخوان و الا جهنمی میگردی بگو : برخیز تا با یکدیگرنماز بخوانیم ، تا در بهشت نیز در کنار یکدیگر باشیم .
نگو : برخیز و اتاقت کثیف و شلخته ات را تمیز کن
بگو : دوست داری با یکدیگر اتاق را مرتب کنیم ، چو میدانم نظم را دوست داری
نگو : بازی را تمام کن و درس بخوان زیرا درس خواندن مهمتر است
بگو : اگر دروست را به بهترین نحو تمام نمایی با همدیگر بازی خواهیم کرد.
یکی بیاد به مادر گرام ومحترم من بفهمونه که اگه من جورابامو هر چند هفته یه بار میشورم بخاطر صرفه جویی در مصرف آبه ......مادرم من شلخته نیستم*/* ....
من نه شلخته ام
نه تنبل
فقط دکوراسیون اتاقم فرق داره
چون آدم روشنفکریم،ولی مامانم نمیخواد قبول کنه
هر دفعه مثل چنگیزخان با مرجان خانم(کارگرمون) با جاروبرقی حمله میکنه همه چیزو بهم میزنه
شما بگید پخش و پلا بهترین مدل دکوراسیون اتاق یک روشنفکر نیست...
یادش بخیر...
شما هم وقتی بوی مهر میاد یاد خاطراتتون توی مدرسه می افتید؟
گریه های روز اول مدرسه... تازه ابتدای یک دوران شیرین رو نوید می داد!
هر روز با کلی سختی از خواب خوش بیدار می شدیم و به مدرسه می رفتیم
مبصر اسم بچه های بد رو روی تخته سیاه می نوشت بعضی وقت ها تعداد ضربدرهای جلو اسم ها از تخته می زد بیرون... هرچند بدی های اون روزهامون نهایتا این بود که با دانه های ماش که داخل لوله خالی خودکار می گذاشتیم سر به سر همکلاسی مون بگذاریم
یاد دویدن تو حیاط موقع زنگ تفریح بخیر و انتظار برای تموم شدن زنگ آخر و برگشتن به خونه ... چه دل کوچکی و چه انتظار کودکانه ای
راستی یادتون میاد:
"اولیا شلخته ن
دومیا پا تخته ن
سومیا ..."
زنگ فارسی موقع خوندن از روی متن درس، معلم به شکل غافلگیرانه ای اسمت رو صدا می زد تا ادامه درس رو بخونی، چه استرسی میومد سراغت اگه حواست به درس نبود :)
کوکب خانم
تصمیم کبری
روباه و زاغ
دهقان فداکار
چوپان دروغگو
پترس فداکار
دو درخت
و صدها داستان ساده و بامزه دیگه که هنوز فراموششون نکردیم.
اول کلاس با تصویر ناشیانه ای که از معلم روی تخته کشیده بودیم... و لبخند معلم...
روز معلم با هدیه هایی که معمولا یه جور بودن!
زنگ ورزش تنها زنگی بود که همه عاشقش بودن به جز شاگرد اول ها!
و زنگ هنر!!! که هیچ وقت نتونستم یاد بگیرم با اون قلم نی خوش خط بنویسم!
دهه فجر و گروه های سرود (که فقط ردیف جلو شعر رو حفظ می کردن و پشت سری ها از روی کاغذی که پشت لباس جلویی ها چسبیده بود شعر رو می خوندن!)
کاغذ دیواری های رنگارنگ روی دیوار با کلی مطلب که سرمون رو گرم می کرد
یاد همه شون بخیر...
یعنی بچه های امروز هم 25 سال دیگه همین حس امروز ما رو خواهند داشت؟